یک. ازدواج زمینهساز آرامش روانى
قرآن درباره هدف ازدواج مىفرماید:
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ
أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ
رَحْمَةً ....[1]
و از نشانههاى او این است که از خودتان همسرانى برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگى پایدار و مهر پدید آید.
در اسلام ازدواج تنها براى تأمین نیازهاى جنسى نیست. اسلام
مىخواهد با ایجاد رابطه مودتآمیز و عاشقانه در محیط خانوادگى بین زن و
شوهر، روابط جنسى را در پرتو آن قرار دهد. بىگمان رابطه جنسى برخاسته از
عشق و احساس انسانى، بهترین اشباعکننده غریزه جنسى است. در مقابل، رابطه
جنسى که با انگیزه غیرانسانى شکل مىگیرد، موقتاً پاسخگوى این غریزه است.
بنابراین رابطه محبتآمیز بین زن و شوهر، کنترلکننده غریزه جنسى است و به
همین رو در مواردى که این رابطه مخدوش گردد، غریزه جنسى به تنوعطلبى روى
مىآورد.
اسلام روابط جنسى را فقط در قالب قرارداد ازدواج بین زن و مرد
مىپذیرد. بنابراین هرگونه رابطه جنسى در خارج از چارچوب قرارداد ازدواج،
نامشروع و حرام مىداند. بىتردید ایجاد این محدودیت بهمنظور سالم نگاه
داشتن محیط اجتماعى از روابط غیرانسانى است. در اینجا ممکن است پرسیده شود
که در بیشتر جوامع بشرى این محدودیت وجود ندارد و رابطه افراد با یکدیگر
نیز تابع اصول انسانى است، ازاینرو محدودیتهایى از این دست چه لزومى
دارد؟ پاسخ اینکه:
1. این محدودیت، منعى قانونى است که زمینه وقوع خطر را کاهش
مىدهد، نه اینکه خطر را کاملًا از بین ببرد؛ چراکه انسان تحتتأثیر غرایز و
احساساتِ دیگرِ خود نیز هست. به تعبیرى دیگر، قانون دینى براى همه افراد
در همه زمانها وضع مىشود تا سعادت بشر براى همیشه تضمین گردد. حال اگر
عدهاى نیز در جامعه زمینه انحراف کمترى دارند، نمىتواند دلیلى بر نادیده
گرفتن قانون عمومى باشد.
2. نباید بسیارى از خطرهایى که برخى جوامع بشرى را تهدید
مىکند، نادیده گرفت؛ خطرهایى چون کاهش روابط محبتآمیز و انسانى در روابط
جنسى، سستشدن جایگاه خانواده، سقط جنینهایى که به صورت نامشروع بهوجود
آمدهاند و یا فسادهاى اجتماعى که به تبع روابط نامشروع پدید مىآید. البته
ممکن است انسان بتواند برخى از عوارض آنها را کنترل کند، اما چنانکه گفته
شد، اسلام به این موارد نگاه پیشگیرانه دارد نه درمانگرانه؛ یعنى مىخواهد
این مسائل به وقوع نرسد، نه اینکه وقتى بهوجود آمد، آن را از بین ببرد.
یکى از معضلات اساسى امروز جامعه بشرى این است که برخى
مىپندارند با ایجاد رابطه جنسى آزاد مىتوان غریزه جنسى را اشباع کرد.
اینان معتقدند رابطه محدود و محصور در انسان حرص و طمع را افزایش مىدهد.
ازاینرو اگر محدودیتها برداشته شود، همهچیز براى انسان حالت طبیعى
مىیابد. این پندار به چند دلیل نادرست است:
1. غریزه جنسى مادامى که از نظر فیزیولوژیک در انسان وجود
داشته باشد، به هر شکلِ ممکن بروز مىکند. بدینسان، تنوعطلبى در غریزه
جنسى افزایش مىیابد و حتى از شکل انسانى خارج مىگردد. بنابراین باید آن
را در نقطهاى مهار کرد تا هیجان طبیعى این غریزه براى روابط طبیعى باقى
بماند.
2. قدرت عقل مىتواند همه غرایز را تحت سلطه خود درآورد و
اساساً تفاوت انسان و حیوان نیز در همین است. ازاینروى، انسان با عقل خویش
و برنامهریزى مىتواند غریزه جنسى را کنترل کند. مولوى در داستان حضرت
یوسف مىگوید زنان مصرى از آنرو که عقل را رها کردند، به عشق یوسف
درباختند:
آن زنان چون عقلها در باختند
|
|
بر رواق عشق یوسف تاختند[2]
|
|
|
|
3. عواطف انسانى قدرتى فراتر از غرایز دارند. به همین رو، اگر
ازدواج بر مبناى عاطفه و روابط عاشقانه انسانى باشد، غریزه جنسى را در
پرتو خود قرار مىدهد و بدینسان لذت جنسى با لذت عشق همراه مىگردد.
بسیارى از دستورهاى اسلامى مانند حفظ حجاب درمورد بانوان، براى افزایش
انگیزه عاشقانه است تا محیط انسانى سالم بماند.
از آیه مورد بحث مىتوان اینگونه نیز برداشت کرد که رابطه
سالم زناشویى به سنخیت شخصیتى بستگى دارد؛ چراکه مىفرماید از خودتان
همسرانى برایتان آفرید. به بیانى دیگر، افراد باید همشأن خود را بیابند و
با او ازدواج کنند. قرآن در آیه دیگرى مىفرماید:
الْخَبیثَاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ....[3]
زنانِ پلید براى مردان پلید و مردان پلید براى زنان پلیدند و زنان پاک براى مردان پاک و مردان پاک براى زنان پاکاند ....
با توجه به تأکیدى که بر تکرار کلمات وجود دارد، مىتوان
دریافت که اسلام به مسئله سلامت و همسنخى اخلاقى در بحث ازدواج اهمیت
بسیارى مىدهد.
در روایات اسلامى نکاتى مطرح شده که زمینه هماهنگى و همکفوى
بین زن و مرد را فراهم مىکند؛ مانند اهمیت دادن به دین و اخلاق فرد، بسنده
نکردن به مسائل ظاهرى همچون زیبایى و ثروت و موقعیت، دورىکردن از فخر
فروشى و خودنمایى در ازدواج و نیز توجهنمودن به اصالت خانوادگى.[4]
تفسیر موضوعى قرآن ویژه رشته هاى علوم پزشکى، ص: 192
[5]
[2] ( 1). مولوى، مثنوى معنوى، دفتر 5، بیت 3237؛ نیز بنگرید به: همان، بیت 3878 و 3879.
[4] ( 3). براى آگاهى بیشتر بنگرید به: فلسفى، بزرگسال و جوان، ج 2، ص 282- 243.
[5] ابراهیمى، مهدى، تفسیر موضوعى قرآن ویژه رشته هاى علوم پزشکى، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: اول، 1390.
با تشکر از http://mr532011mr.persianblog.ir/tag/