انسان همواره به حمایت از سوی دیگران نیازمند است؛ لذا به پدر، مادر، خویشان و گروههای اجتماعی علاقهمند میشود. در بسیاری موارد مشکلات افراد با حمایت و همکاری دیگران حل میشود، ولی مواردی هم وجود دارد که انسان خود را نیازمند به یک تکیهگاه و حامی فرابشری احساس میکند. همه ما کمابیش این تجربه را در زندگی خود داشتهایم. انیشتین از جمله کسانی است که نیاز به حمایت معنوی را مطرح کرده و میگوید: «همه ما به عیان میبینیم که پدر، مادر، خویشان و حتی رهبران و صاحبان قدرت میمیرند. مشکلات او یاری نموده و همواره از او پشتیبانی کند».[۱]
راسل میگوید: نیرومندترین دلیل برای وجود خدا، نیاز انسان به ایمنی است. به اعتقاد او نوعی احساس مشترک از اینکه کسی هست که از انسان نگهداری میکند، در همهاز سوی دیگر، در زندگی خود با نقصها و فقدانهایی مانند: از دست دادن شغل، سلامتی، مقام و ثروت مواجه میشویم که چه بسا به تنهایی توانایی مواجهه با آنها را نداریم و حتی سازمانهای اجتماعی نیز گاه نمیتوانند در این زمینه کمکی ارائه دهند. انسان در اینگونه موارد نیاز به یک نیروی معنوی و مافوق بشری احساس میکند که در فائق آمدن بر افراد وجود دارد.[۲] تاکنون هیچ دولت و حکومتی در دنیا به وجود نیامده که بتواند امنیت و رفاه کامل انسان را تأمین کند. امنیت کامل تنها در سایه مذهب و از طریق توکل به خدا امکانپذیر است. هنگامی که ما خود را به او میسپاریم و در همه کارها به او اعتماد و تکیه داریم، حتی اگر تمام مال و مکنت خود را از دست داده باشیم، و در زندگی با شکستهای بزرگ روبرو شده باشیم، امید داریم که با تلاش خود و یاری خداوند بتوانیم آنها را به دست آوریم؛ زیرا کسی که بر خداوند توکل کند، خداوند او را کفایت نموده و بر سختیها و مشکلات، پیروز میگرداند.[۳] توکل بر خدا، بذر امید را دل میپاشد و زمینه رشد و شکوفایی و رهایی از رنج و افسردگی را فراهم میسازد. حتی فروید نیز نیاز انسان به ایمنی و حمایت از سوی خدا را پذیرفته و در تبیین ریشههای روانشناختی دین میگوید: «دین و مذهب ریشه در نیاز انسان به ایمنی و حمایت از سوی نیروهای ماورایی دارد».[۴] به تعبیر برخی، در میان تئوریهای مختلف فروید درباره منشأ دین، شاید این تئوری پسندیدهترین آنها باشد. وی میگوید: «یکی از نیروهایی که همواره انسان را تحت فشار قرار میدهد و باعث دلنگرانی وی میشود، عبارت است از طبیعت سرکش و کنترلناپذیر. آسمانی که میغرّد و ثمره تلاشهای جانکاه انسان را از بین میبرد، طوفان هراسآوری که همه چیز را در هم میشکند، سیل، آتشفشان، زلزله، انواع و اقسام بیماریهای درمانناپذیر که غرور انسان را میشکند و عجز و درماندگیاش را برملا میسازد. حاصل این فشارهای گوناگون و هراسآور، یک نگرانی و اضطراب دائم است». فروید پس از ترسیم عمق بیپناهی انسان میافزاید: « علت اصلی ابداع خدایان از ناحیه انسان و همهسته مذاهب، نیاز به زدودن هراسها از زندگی و ایمن ساختن آن است».
گرچه این تحلیل فروید نمیتواند همه جنبهها و ریشههای روانی دین و اعتقاد به خدا را دربر گیرد، ولی بخشی از آن را که در ارتباط با نیاز به ایمنی انسان است، شامل میشود.
خطای فروید آنجاست که سعی کرده دین را صرفًا حفاظ وهمی در مقابل تندبادهای طبیعت قلمداد کند. بسیاری از اندیشمندان، این تنگنظری و توجیه غلط فروید را برنمیتابند.
یینگر دراین باره میگوید: «اگر تلقی فروید از نیازهای معنوی انسان که دین با آن مرتبط است، اینقدر تنگنظرانه نبود، کمتر میل به آن پیدا میکرد که دین را صرفاً به عنوان تلاشی جهت بنای یک حفاظ وهمی در مقابل تندبادهای تقدیر فردی، تفسیر کند، بلکه آن را شمشیری میدید که برای نبرد با سرنوشت، به کار میآید».[۵]
دین به ایمنسازی زندگی انسان کمکهای شایستهای میکند و با پرورش مفهوم «توکل به خدا» از احساس حقارت و ناتوانی انسان تا حد زیادی میکاهد. وقتی انسان به خدا باور داشته باشد و بپذیرد که خداوند پاسخگوی همه نیازهای او بوده ودر هر شرایطی از او حمایت و پشتیبانی میکند، احساس امنیت بیشتری خواهد کرد. از اینرو، «مؤمن» که یکی از صفات خداوند شمرده شده[۶] به معنای «منبع ایمن» و «امنیتبخش» برای بندگان خود است.
نیاز به ایمنیجویی در پناه خداوند، به صورت فطری در همه افراد وجود دارد، ولی بیشتر اوقات مورد توجه قرار نمیگیرد. اگر توجه و وابستگی انسان به جهان ماده هرچند به صورت غیراختیاری و در حوادث و مشکلات سخت، قطع شود، آنگاه در ژرفای دل خویش این نیاز را احساس میکند. در شرایطی که امید انسان از همه جا و همه کس قطع میشود، باز احساس میکند کسی هست که او را یاری کند.[۷]
در برخی آیات اینگونه تعبیر شده است که: آنان (کافران) وقتی سوار بر کشتی شوند، خدای یگانه را میخوانند.[۸] این نشان میدهد که نیاز به ایمنیجویی معنوی در همه افراد وجود دارد و انسان همیشه در جستجوی نقطه اتکایی است که در مواقع تنهایی، ناتوانی و گرفتاری به او روی آورد و چاره کارها و حل مشکلات خود را از او بخواهد.
برای اینکه خداوند نیاز به ایمنیجویی معنوی را در انسانها بیدار کند و توجه دهد که به خدا نیازمندند، انسانها را در شرایط سخت و طاقتفرسا قرار میدهد. خداوند در قرآن میفرماید: ما هیچ پیامبری را به سوی مردم نفرستادیم، مگر اینکه ابتدا آن مردم را به سختی و گرفتاری مبتلا کردیم، تا زمینه توجه به خدا و حالت خشوع و خضوع و تضرع برایشان پیش بیاید.[۹] پس یکی از حکمتهای خدا در وجود مصایب و مشکلات، این است که انسان حالت تضرع، شکستگی و احساس نیازمندی به خدا پیدا کند.
پی وشت:
[۱] انیشتین، دنیایی که من میبینم، ص۵۵.
[۲] راسل، چرا مسیحی نیستم؟، ص۲۷.
[۳] «وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَهَ بَلِغُ أَمْرِهِ...» (طلاق، ۳).
[۴] Krik, Attachment and Relegious, p.807.
[۵] یینگر، مطالعه علمی دین، ص۱۸۲، به نقل از: توکلی، رویکردی انتقادی به خاستگاه دین از نگاه فروید، ص۲۸.
[۶] «هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ» (حشر، ۲۳).
[۷] امام صادق علیه السلام درپاسخ شخصی که از او خواست خدا را چنان به من معرفی کن که گویی او را میبینم، فرمود: آیا هیچ وقت از راه دریا سفر کردهای؟ (گویا حضرت توجه داشت که چنین قضیهای برای او اتفاق افتاده است).گفت: آری. گفت: اتفاق افتاده است که کشتی شما را دریا بشکند؟ گفت: بلی. در سفری چنین قضیهای واقع شد. گفت: در آن حال امیدی به نجات داشتی؟ گفت: آری. گفت: در آنجا که وسیله ای برای نجات تو وجود نداشت، به چه کسی امیدوار بودی؟ آن شخص متوجه شد که در آن حال گویا دل او با کسی ارتباط داشته؛ در حدی که گویی او را میدیده است. امام فرمود: همان خدا است. (صدوق، التوحید، مؤسسه النشر الاسلامی، ص۲۳۱).
[۸] «فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» (عنکبوت، ۶۵).
[۹] «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ» (انعام، ۴۲)؛ «وَ مَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ» (اعراف، ۹۴).