برخی از آثار توبه در پیشگیری از آسیبهای روانی
توبه انسان را محبوب خدا
میکند. 96
توبه سبب توقّف آسیب میشود.
توبه آسیبها و ناملایمات روحی و
روانی را ترمیم میکند.
توبه آسیبها و ناملایمات روحی و روانی را درمان
مینماید.
توبه از عوارض جانبی آسیب جلوگیری میکند.
توبه اثرات مخرب آسیب را
از روح و روان میزداید.
توبه روح و جان آدمی را شستوشو و تطهیر
میکند.
توبه انسان را از حالت سکون و رکود بازمیدارد.
توبه انسان را به کار
و تلاش سازنده وامیدارد.
:.
امیدواری
انسان با امید به اینکه تلاش او ثمربخش است، فعالیت میکند و اگر امید نبود هیچ انسانی دست به اقدامی نمیزد. و شاید بتوان گفت: هر موجود زندهای به امید رسیدن به مقصد و مقصود خود حرکت و تلاش میکند. تحقیقات این مطلب را اثبات کردهاند که اگر تلاش حیوان برای رسیدن به مقصود خود بیثمر بوده و فایدهای برای او نداشته باشد یا امیدی برای نیل به آن نداشته باشد، دست از تلاش و فعالیت برمیدارد و به یأس و درماندگی مبتلا میشود. 97
فردی که در پی تلاشهای متعدد، شکستهای متعددی را تجربه کند و تلاش او موفقیتی به همراه نداشته باشد، به هر دلیلی که باشد، مبتلا به درماندگی آموخته شده میگردد که پیامدهای ناگواری در جسم و روان و نیز زندگی فردی و اجتماعی او میگذارد که چه بسا قابل جبران نباشد. 98
از اینرو، امید به موفقیت و نتیجه دادن فعالیت، نه فقط انسان، بلکه هر موجود زندهای را وادار به تلاش و کار میکند. در این خصوص نیز انسان سرآمد موجودات دیگر است و با امید است که انسان دست به اختراعات و ابتکارات می زند و در این راه، تحمّل رنجها و مشقّات را به جان میخرد و به امید رسیدن به بهداشت و سلامت، چه جنبه جسمانی آن و چه روحی و روانی آن، انسان فعالیتهای پیشگیرانه انجام میدهد، و اگر امیدی به بهداشت و سلامت خویش نداشت، دست از فعالیت و اقدامات پیشگیرانه برمیداشت. همانند بیماری که دیگر امیدی به بهبود ندارد و پزشک برای او اقدامی انجام نمیدهد و او را از چیزی پرهیز نمیدهد. کسانی که با اراده و اختیار خویش، قلب و جان خود را با انبوه گناه و معصیت زنده به گور کردهاند و دیگر جایی برای تابش نور و پذیرش حق در وجودشان باقی نگذاشتهاند و به تعبیر قرآن، قلب، چشم و گوششان نابینا و ناشنوا شده، مردگانی هستند زنده نما. اینان بیم و امید برایشان تفاوتی نمیکند. غیر از این گروه اندک، که عنود و لجوج هستند و در جهالت و عصبیّت خویش پایدارند، دیگران نمیتوانند به توهّم یا بهانه ناامیدی از رحمت و بخشش الهی، دست از تلاش و جبران کارهای بد خویش بردارند و اقدامی در رسیدن به سلامت روح و روان خویش انجام ندهند. از اینرو، در تعالیم اسلامی و آموزههای قرآنی، بالاترین گناه و معصیت «ناامیدی و یأس از رحمت بیانتهای الهی» است.
معمولاً بیماریهای شدید و مزمن یا صعبالعلاج روحیه بیمار را متزلزل میکنند و روزنههای امید را به روی او میبندند. پزشک باید با امیدوار ساختن او به زندگی، به وی توان ببخشد، او را از افسردگی، ترس و اضطراب نجات دهد، روحیه او را تقویت کند و بهبودی او را سرعت بخشد و او را وادر به کار و فعالیتی سازد که هم توان انجام آن را دارد و هم وی را به زندگی و زنده بودن امیدوار میسازد؛ زیرا ناامیدی و وابستگی اجباری، واقعیاتی هستند که در مورد بسیاری از بیماریهای شدید اتفاق میافتند. اما برای پیشگیری از افسردگی ناشی از ناامیدی، اصرار بر انجام دادن مستقل برخی کارهای هر چند کوچک، سودمند است. 99 ولی پزشک بیش از همه میتواند در این امر مؤثر باشد. در روایات آمده است: «هر گاه نزد بیمار رفتید، او را به سلامت و طول عمر امیدوار سازید، اگرچه ممکن است این امیدوار ساختن در قضای الهی مؤثر نباشد، ولی بیمار را دلخوش میکند و باعث آرامش و تسکین او میشود.» 100
چه بسا ناخوشی اندک که برای بیمار بزرگ جلوه کند و او را به دلهره اندازد. بنابراین، مطمئن ساختن او از اینکه بیماریاش خطرناک نیست، در اغلب موارد، در تسکین او مفید است. این مطلب با رویکرد صادق بودن با بیمار تضادی ندارد؛ زیرا مقصود این است که بیمار را از زندگی مأیوس نکنیم، بلکه اولا، احتمالات و امکاناتی را که باعث بهبود و درمان بیمار میشوند، ظاهر سازیم و اطلاعات مربوط به بیمار را فقط به قدر ضرورت بیان کنیم؛ زیرا اعلام صریح وخامت اوضاع به خود بیمار، نتایج ویرانگری دارد. ثانیا، توجه کنیم که مطابق روایات متعدد، خداوند برای هر بیماری درمانی قرار داده است. شخصی در زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) بیمار شد. حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: برایش طبیب بیاورید. عدهای گفتند: یا رسول الله! مگر پزشک میتواند این شخص را (با توجه به شدت بیماری) از مرگ نجات دهد؟ حضرت فرمودند: «خداوند هیچ مرضی را نیافریده، جز آنکه برایش درمان و راه بهبود قرار داده است.» 101 درمانگر و اطرافیان فرد آسیب دیده با اعتقاد به چنین باوری و القای آن به فرد بیمار، هیچ گاه مأیوس و ناامید نمیشوند. 102 چه بسا بر اثر کوشش او یا دیگر متخصصان، راه حل دیگری و یا داوری جدیدی کشف شود یا دریابند که داوری خاصی برای درمان او مفید است. همچنین توجه دادن فرد به فواید معنوی بیماری نیز میتواند موجب امید بخشیدن به بیمار گردد. به همین دلیل، شخص مجروح در جنگ، راحتتر از آسیبدیدگان دیگر درد را تحمل میکند و مسکنهای کمتری نیاز دارد.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در وصف امیدواری به خدا میفرماید: «بعضی به گمان خود، ادعا دارند که به خدا امیدوارند! به خدای بزرگ سوگند که دروغ میگویند. چه میشود آنان را که امیدواری در کردارشان پیدا نیست؟ پس هر کس به خدا امیدوار باشد، باید امید او در کردارش آشکار شود.» 103
ز. یاد معاد؛ اعتقاد به جاودانگی انسان
از جمله آموزهها و تعالیم دینی و سیره معصومان(علیهمالسلام)، که نقش بسیاری در بهداشت و سلامت روح و روان انسان دارد و عامل مهمی در پیشگیری از بسیاری از آسیبهای روحی و روانی است، یاد معاد و اعتقاد به جاودانگی انسان و اعمال و رفتار او میباشد؛ زیرا در همه افراد، میل به بقا و ادامه زندگی کاملا مشهود و محسوس است، و هیچ انسانی از زندگی و ادامه آن نمیگریزد و حتی آنان که به انتحار و خودکشی دست میزنند، از خود نمیگریزند. بلکه خواهان آزادی خویش میباشند و چون زندگی کنونی را رنجآور و دردخیز میانگارند، دست به انتحار و خودکشی میزنند تا خود را از رنج برهانند. این میل مشهود، نشانه ادامه زندگی پس از مرگ است، و اگر مرگ پایان زندگی بود، آفرینش چنین حسی (میل به بقا) بیهوده به شمار میآمد. آنچه را انسان از طریق فطرت دریافت میکند، شرایع آسمانی به طور گسترده به عنوان زندگی اخروی و بازگشت انسان به حیات جاوید مطرح کردهاند و چنین اصلی در تمام شرایع، مطرح بوده، و اصولا شریعت الهی بدون اصل «معاد» نمیتواند الهی باشد. 104 «معاد» یعنی اینکه انسان از مبدأی نشأت گرفته که سرانجام به همان جا برمیگردد. بازگشت به آن مبدأ همان معاد است. همانگونه که تحقق هدف باعث کمال، و نبودن هدف موجب نقص و عاطل و باطل بودن آن است، اگر سیره کسی بر اساس اعتقاد به معاد نباشد، باطل خواهد بود. خلاصه آنکه چون هیچ چیز همانند اعتقاد به مبدأ و معاد آموزنده نیست و نیز هیچ انسانی همانند رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) اعتقاد راسخ به مبدأ و معاد ندارد، از اینرو، هیچ سیرهای همانند سیره آن حضرت آموزنده نخواهد بود.
بنابراین، سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بخصوص و سیره ائمّه اطهار(علیهمالسلام) عموما، که هماهنگ با کل نظام آفرینش به سمت معاد در حرکت است، 105 آموزنده میباشد. 106
در آموزههای دینی و سیره معصومان:، مسئله معاد یکی از مسائل بارز و چشمگیر است؛ زیرا یاد معاد و سرای جاوید انسان را در این سرای فانی و زودگذر به تلاش و اعمال صالح و توشه آخرت ترغیب و تحریص مینماید، به خلاف فرهنگ مادی که در آن یاد مرگ همانند افیونی است که تمام لذتهای دنیوی را از بین میبرد و موجب اندوه و افسردگی مضاعف میشود.
از اینرو، اسوههای راستین و کامل انسانی یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه معصوم(علیهمالسلام) در همه شئون، متذکر و متوجه عبودیت خود و ربوبیت خدای سبحان بودهاند و چون توجه به عبودیت بدون توجه به معاد و هدف آفرینش میسّر نیست، پس توجه مستمر آن حضرات به عبودیت نشانه توجه مستمر به حقیقت معاد و قیامت به عنوان دارالقرار و سرای حیات و جاودانگی است، روایات علوی حقیقت دنیا را دار غرور و دار فنا و دار عبرت معرفی کرده و اقبال به آن را آفت جان آدمی دانستهاند و در مقابل، آخرت را به عنوان غایت خلقت، توصیف کرده و انسان را به آن دعوت نمودهاند. 107
ح. آثار یاد مرگ و معاد در بهداشت و سلامت روان
انسان را به تلاش و فعالیت سودمند و هدفدار سوق میدهد. 108
سختیها و مصیبتهای دنیا را کاهش میدهد و یا از بین میبرد و فرد را به اندک دنیا راضی میدارد. 109
فرد را به استفاده تمام و کامل از استعدادهای خویش ترغیب و تشویق مینماید.
لذتها و خوشیهای غیرواقعی و زودگذر را، که معمولا مخرّب روح و روان آدمیاند، از بین میبرد.
تنگنظری و احساسهای کینهتوزانه و حسودانه را در فرد از بین میبرد و قلب را جلا و صفا میبخشد. 110
روح امید و مقاومت در برابر سختیها را در فرد تقویت مینماید.
احساس دلبستگیهای موقّت و غیر قابل اعتماد را در فرد کاهش میدهد. 111
محبت و علاقه فرد را به خداوند و امور پایدار و قابل اعتماد تقویت مینماید. 112
احساس رحمت، شفقت و محبت به دیگران را در فرد تقویت میکند. 113
عامل پیشگیری بسیار قوی است، بخصوص نسبت به اموری که به بهداشت و سلامت واقعی فرد آسیب میرساند.
توجه به معاد انسان را از حالت انزوا و کنارهگیری رهایی میبخشد.
کسی که به یاد مرگ و قیامت است، بیشتر میکوشد و بهتر به جامعه خدمت میکند و کسی که از جامعه منزوی است، در حقیقت مرگ را فراموش کرده است. 114
از اینرو، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر در آستانه مرگ نهالی در دست یکی از شماست و میتوانید آن را بکارید و بمیرید، بکارید.» 115 این حدیث شریف به خوبی دلالت دارد بر اینکه یاد معاد، حرکت آفرین است.
از مهمترین عوامل گناه و نافرمانی خداوند، فراموشی قیامت است. اگر کسی همیشه به یاد خدا باشد، هرگز در اطاعت فرمان خدا سستی به خود راه نمیدهد و نیز بر اثر غفلت خود را به گناه نمیآلاید؛ زیرا اعتقاد به کیفر، که در حقیقت ظهور باطن همین اعمال است، با غفلت و آلودگی به گناه سازگار نیست. بر این اساس، حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به عنوان مربّی جامعه و مهذّب نفوس، پس از هر نماز عشا با صدای رسا به نمازگزاران میفرمود: «بار سفر ببندید، ره توشه برگیرید که مسافرت نزدیک است.» 116
این هشدار از تعلیمات رسول خداست که همواره جانهای مستعد و آماده را مخاطب قرار داده، مرگ و قیامت را به آنان تذکر میداد. 117 از اینرو، در بیشتر سخنان آن حضرت، یکی از مشاهد و مواقف قیامت مطرح است؛ مانند اینکه حضرت فرمودند: «قبر برای عدهای باغی است از باغهای بهشت و برای گروهی دیگر چاهی است از چاههای جهنم.» 118
یاد معاد و توجه به جاودانگی زندگی پس از مرگ آثار سازندهای دارد که به برخی از آثار آن در زمینه بهداشت و سلامت روحی و روانی آدمی و پیشگیری از بروز و یا وخامت آسیبهای روانی اشاره شد. (از جمله رشد و شکوفایی استعدادها، تحرّک و سازندگی و پیشگیری از انزوا و کنارهگیری) با توجه به آثار مثبت و سازنده چنین باوری، پیامبر به دیگران توصیه میفرمود که بسیار به یاد مرگ باشید؛ چون مرگ در فرهنگ دین، انتقال از دنیا به برزخ است و به یاد مرگ بودن یعنی: به یاد عالم پس از دنیا بودن و برای آن سرای جاودانی توشه اندوختن. آن حضرت میفرمود: «به یاد چیزی باشید که لذتها را منهدم و عیش و نوش را تیره و تباه میسازد.» 119
حضرت به شخصی که در تشییع جنازه شوخی میکرد، فرمود: «چرا اینان غافلند؟ مگر مرگ برای همه نیست؟» 120
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرماید: «یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز میدارد.» 121
بنابراین، انسانهای برخوردار از سلامت و کمال هر لحظه خود را بین مبدأ و معاد مشاهده میکنند؛ 122 زیرا آنان حوادث سبک و سنگین، و تلخ و شیرین را مجلای ارادی الهی میدانند. اینان در حوادث سنگین متزلزل نمیشوند؛ چنان که امیرمؤمنان(علیهالسلام) فرمودند: سختیها و مصیبتها اثر سوئی در انسانهای با کرامت و صاحبان نفوس ارزشمند نمیگذارد 123 توجه به خدا را مخصوص حالت پدید آمدن حوادث سخت نمیدانند بلکه هر حادثهای، کوچک یا بزرگ را آزمونی الهی میشمارند، به یاد خدای سبحان متذکر میشوند و در هر حال، صابرند و خود را به الله میسپارند و میگویند: به خدا رجوع میکنیم؛ چنان که در هنگامه سختیها و مصیبتها میگویند: ما از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت و از صلوات، سلام و رحمت الهی بهرهمند میباشند. 124 بنابراین، سیره چنین انسانهایی آموزنده است؛ زیرا صاحبان نفوس کریمه و با ارزش هستند که نمونه کامل آن رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است، دایم به یاد مبدأ و معاد میباشند؛ چنان که نقل شده است: وقتی چراغ منزل حضرت خاموش میشد، میفرمود: «انّاللّه و انّا الیه راجعون.» یعنی در کوچکترین حادثه، مسئله معاد و رجوع الیالله را مطرح میکرد. 125
دیگران نیز به این واقعیت اشاره کردهاند. قطعاً احساس فرد نسبت به مرگ تا حدی به تصور و مقدار ترس او از مرگ بستگی دارد. کسانی که جهتگیری معنوی قوی دارند، غالبا در روزهای آخر زندگی آرامش بسیار پیدا میکنند؛ زیرا طبق جهانبینی آنان، زندگی واپسین دیگری نیز وجود دارد و در نتیجه، میتوانند خوشحال باشند. اغلب ترس از مرگ، واکنشی است نسبت به مواجهه با عدم تمامیت زندگی. شاید مرگ، از دست رفتن زودرس و غیرمنصفانه استعدادهای فرد به نظر آید.
از اینرو، بعضی از بیماران با آرامش اجتنابناپذیری مرگ را میپذیرند و میکوشند معنای زندگی خود را دریابند. بیماری که قطعیت مرگ خود را پذیرفته است، از نظر عاطفی، خود را از محیط جدا میکند و کمتر درگیر زندگی میشود. بیمار ممکن است پس از تحمّل دردی فوقالعاده و تلاشی جانکاه برای زندگی، در نهایت، مرگ را تسکینی خوشایند بیابد. 126 در سنّت و سیرت پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهماالسلام) درباره یاد معاد و نقش آن در سازندگی و سلامت دنیا و آخرت انسان، بیانات آموزنده بسیاری آمده است که به عنوان حسن ختام نمونهای از آن اشاره میشود:
«ای بندگان خدا! از خدا بپرهیزید. و با اعمال نیکو به استقبال اجل بروید. با چیزهای فانی شدنی دنیا، آنچه را که جاویدان میماند خریداری کنید. از دنیا کوچ کنید که برای کوچ دادنتان تلاش میکنند. آماده مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است. همچون مردمی باشید که بر آنها بانگ زدند و بیدار شدند و دانستند دنیا خانه جاویدان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند. خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید و به حال خود وا نگذاشت. میان شما تا بهشت یا دوزخ، فاصله اندکی جز رسیدن مرگ نیست. زندگی کوتاهی، که گذشتن لحظهها از آن میکاهد و مرگ آن را نابود میکند، سزاوار است که کوتاه مدت باشد. زندگی، که شب و روز آن را به پیش میراند، به زودی پایان خواهد گرفت. مسافری که سعادت یا شقاوت همراه میبرد، باید بهترین توشه را با خود بردارد. از این خانه دنیا زاد و توشه بردارید که فردای رستاخیز نگهبانتان باشد. بنده خدا باید از پروردگار خود بپرهیزد، خود را پند دهد و توبه را پیش فرستد و بر شهوات غلبه کند؛ زیرا مرگ او پنهان و پوشیده است و آرزوها فریبندهاند و شیطان همواره با اوست و گناهان را زینت و جلوه میدهد تا بر او تسلّط یابد؛ انسان را در انتظار توبه نگه میدارد که آن را تأخیر اندازد و تا زمان فرارسیدن مرگ از آن غفلت نماید. وای بر غفلتزدهای که عمرش بر ضد او گواهی دهد و روزگار، او را به شقاوت و پستی کشاند. 127 از خدا میخواهیم که همه ما را برابر نعمتها مغرور نسازد و چیزی ما را از اطاعت پروردگار باز ندارد و پس از فرا رسیدن مرگ دچار پشیمانی و اندوه نگرداند.»
پینوشتها
1 ـ ام. رابین دیماتئو، روانشناسی سلامت، ترجمه محمد کاویانی و دیگران، ج 2، تهران، سمت، ص763ـ762.
2 ـ اِنَّما یُوفَّی الصابرونَ اجرهم بغیر حسابٍ (زمر: 10)
3 ـ و مِنهم الذین یُؤذون النبی و یقولونَ هو اُذنٌ... (توبه: 61)
4 ـ محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص266ـ255.
5 ـ دانشنامه امام علی(علیهالسلام)، ج11، ص139.
6 ـ همان، ج 11، ص280.
7 ـ «و علیکم بالصبرِ فانّ الصبرَ مِن الایمانِ کالرأسِ مِن الجسدِ و لاخیرَ فی جسدٍ لا رأسَ معه و لا فی ایمانٍ لا صبرَ معه» (نهجالبلاغه، گردآوری و تنظیم صبحی صالح، قصار82).
8 ـ نهجالبلاغه، خطبه191.
9 ـ علامة الصابر فی ثلاث: «اوّلها ان لایکسلَ و الثانیة ان لایضجرَ، والثالثة ان لایشکو من ربّه عزّوجلّ، لانّه اذا کسل فقد ضیع الحق، واذا ضجر لم یؤدّ الشکر، واذا شکی من ربّه عزّوجلّ فقد عصاه.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص86).
10 ـ «الجزع عند المصیبة یزیدها و الصبر علیها یبیدُها» (محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج 2، ص29).
11 ـ «ما رأیتُ الا جمیلا.» (سیدبن طاووس، اللهوف، ترجمه سید احمد قهری، انتشارات جهان، ص160).
12 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص780.
13 ـ لازاروس لائونیر، 1978، ص 311 به نقل از: ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 588.
14 ـ در صبر در لغت، به معنی حبس نفس است از جزع به وقت وقوع مکروه و لابد آن امن باطن باشد از اضطراب و باز داشتن زبان از شکایت و نگاهداشتن اعضا از حرکات غیر معتاد. (خواجه نصیرالدین طوسی) و نیز گفته شده است: صبر به معنای بردباری کردن در برابر سختیها و ناملایماتها (حسن انوری، فرهنگ بزرگسخن، ج 5، ص 4692، و نیز گفتهاند: صبر آن است که در صبر صابر باشی، و آنکه اگر بلا برسد ننالد. (لغتنامه دهخدا، ج 10، ص 14853
15 ـ «من کظم غیظا ـ ولو شاء ان یمضیه امضاه ـ ملأاللّهُ قلبَه یوم القیامه رضاه.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 171، ص411.
16 ـ بهروز میلانیفر، بهداشت روانی، ص 198.ص / 199ص / 200همان / همان / ص200
17 ـ بهروز میلانیفر، بهداشت روانی، ص 199.
18 ـ بهروز میلانیفر، بهداشت روانی، ص200.
19 ـ همان.
20 ـ همان.
21 ـ همان.
22 ـ «والعصرِ اِنَّ الانسانَ لفی خسرٍ الاّ الّذینَ آمَنوا و عملوا الصالحات...» (والعصر:1)
23 ـ «وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَی» (نجم:39)
24 ـ مرتضی فرید، الحدیث، روایات تربیتی، ج 3، ص 8.
25 ـ «کاد ان یکون الفقر کفرا» (علیرضا صابری یزدی، الحکم الزاهرة، ج 1، ص 212).
26 ـ نهجالبلاغه، ترجمه علینقی فیضالاسلام، ص864.
27 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص234.
28 ـ «اِنَّ اللّهَ یُحبّ المتحرّفَ الامین.» (شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، ج 12، ص13.
29 ـ «ملعونٌ من القَی کَلَّه علَی الناس« (همان، ص18).
30 ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ سیزدهم، ص 410.
31 ـ همان، ص 18.
32 ـ «وابتغِ فیما آتیکَاللّهُ الدارَ آلاخرةَ و لا تنسَ نصیبکَ مِن الدُنیا.» (قصص: 77)
33 ـ «للمؤمن ثلاثُ ساعاتٍ: فساعةٌ یناجی فیها ربّه و ساعة یرم معاشه و ساعة یخلّی بین نفسه و بین لذتها فیما یحلّ و یجمل. و لیس للعاقلِ اَن یکون شاخصا الاّ فی ثلاث: مرمة لمعاشٍ او خطوةٌ فی معادٍ او لذةٌ فی غیر محرّمٍ.» (نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت390)
34 ـ چنانچه در سیره امام آمده است: از جمله کارهای که امام علی(علیهالسلام) به آن اشتغال داشتند، کشاورزی بود، و سیره و زندگی امام نشان میدهد که حضرت در دوران 25 ساله فاصله از امور حکومتی، بیشتر وقتشان به باغداری و کشاورزی و کارهای مربوط به آن نظیر حفر چاه و قنات میگذشت. امام(علیهالسلام) ضمن آنکه خود یک کشاورز پرتلاش و موفق بودند، احترام خاصی برای کشاورزان و زمین قایل بودند، که برخی روایات مربوط به آن، به عنوان نمونه اشاره میشود: راههایی که مردم به کسب درآمد میپردازند پنج تاست: امور دولتی، آبادانی و کشاورزی، تجارت، اجاره و صدقات... اما کشاورزی، خداوند متعال فرموده: اوست که شما را پدید آورد و به عمران و آبادی دعوت کرد. خدای متعال بدانرو انسانها را به عمران و آبادانی زمین دعوت کرده تا از بهترین راه ـ که کشاورزی است ـ و محصولات آن از قبیل غلاّت و حبوبات و میوهها تأمین معاش نمایند: «اِنّ معایشَ الخلق خمسةٌ: الامارةُ و العمارة و التجارة و الاجارة و الصدقات... و اما وجهُ العمارةِ فقوله تعالی: (هو أنشأکم مِن الارضِ و استعمرکم فیها) فاَعلَمنا ـ سبحانه ـ انّه قد امرهم بالعمارةِ لیکون ذلکَ سببا لمعایشهم بما یخرج منالارض من الحبّ و الثمراتِ و ما شاکل ذلک ممّا جعلُهالله معایشَ للخلقِ» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 13، ص 195.
35 ـ از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است: «کان امیرالمؤمنین یکتب و یوصی بفلّاحین خیرا» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ص 216)
36 ـ امام صادق(علیهالسلام) درباره همّت بلند و سختکوشی جدّ بزرگوارشان، علی(علیهالسلام) میفرمایند: «پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) زمینی را از انفال به علی(علیهالسلام) دادند و حضرت در آن زمین قناتی حفر نمودند که آب آن مانند گلوی شتر فواره میزد. امام(علیهالسلام) آن آب را «ینبوع» نامیدند. آن آب آنقدر زیاد بود که موجب خوشحالی مردم آن ناحیه شد و هنگامی که یکی از آن مردم به امام(علیهالسلام) تبریک گفت، فرمودند: این آب وقف حجّاج و کسانی است که از آنجا عبور میکنند؛ کسی نمیتواند آن را بفروشد و به فرزندانم نیز به ارث نمیرسد.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ص32/ مرتضی مطهری، انسان کامل، صدرا، 1376، ص54) و اراده و همّت امام چنان قوی بود که اگر اراده مینمود از تودهای هسته خرما، نخلستانی انبوه فراهم میساخت. روزی یکی از یاران حضرت با مشاهده انبوه هستههای خرما نزد ایشان پرسید: اینها را برای چه میخواهید؟ امام فرمودند: به اذن خدا، اینها تبدیل به درختخرما خواهند شد و چنین شد: امام (علیهالسلام) نخلستانی پدید آوردند با انبوهی از درختان. فعالیت و تلاش امام(علیهالسلام) چنان بود که میتوانستند درآمد فراوانی عاید خود نمایند. زمانی که طلحه و زبیر برای کاستن از مقام حضرت در میان مردم گفتند که حضرت مالی ندارد، امام به عاملان خود فرمودند: آنچه از محصول زمینهای کشاورزی برداشت شده است به فروش برسانند. وقتی با فروش میوهها و غلاّت صدهزار درهم فراهم شد، امام دستور احضار طلحه و زبیر را دادند و خطاب به آنها فرمودند: این پول، سرمایهای است که با دسترنجخود جمع کردهام )نه مانند سرمایه شما که حقتان نیست و به بیتالمال تعلّق دارد.) (محمد دشتی، امام علی(علیهالسلام) و اقتصاد، ص 271.
37 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 40، ص328.
38 ـ همان، ج 40، ص 325.
39 ـ همان، ج 41، ص 37.
40 ـ همان، ج 41، ص 36.
41 ـ همان.
42 ـ همان، ص 29.
43 ـ همان، ص 32.
44 ـ «لَنقلُ الصخرِ مِن قِللِ الجبال احبّ الی مِن مننِ الرجال
یقولُ الناس لی فی الکسب عار فانّ العارَ فی ذلّ السؤالِ
کد کد العبد ان احببتَ اَن تُصبح حرّا واقطع الامال من بنی آدم طرا
لاتقل ذا مکسب یزری فقصد الناس ازری
انت ما استغنیت عن غیرک اعلی الناس قدرا».
(محمدباقر مجلسی، دیوان منسوب به علی(علیهالسلام)، ج 41، ص37.)
45 ـ محمدباقر مجلسی، دیوان منسوب به علی(علیهالسلام)، ج 41، ص37.
46 ـ مرتضی آقاتهرانی، اهمال کاری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمهالله)،1382.
47 ـ قال النبی(صلی الله علیه و آله): «عزّ المؤمن استغناه عن الناس» (مولی محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 6، ص 57
48 ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ سیزدهم، ص411.
49 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 1، ص 126.
50 ـ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات: 56)
51 ـ «الشریعة ریاضةُ النفس» (عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، باب الف، ش569) «ریاضت» مصدر باب روض (راض) میباشد و به معنای ریاضت، تمرین و تعلیم دادن است و کلمه «ریاضی» به معنای علم حساب و هندسه و جبر و مقابله به معنای ورزش و تمرین فکر و ذهن میباشد و ورزش و ریاضت و تمرین بدن را در اصطلاح، «ورزش» گویند و احکام و تکالیف شرع هم تمرین و تعلیم روح و جسم است.
52 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 6، ص47.
53 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص127.
54 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص764.
55 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 745، به نقل از: لوی تیلور، 1985، ریم، مسترز، 1979.
56 ـ ام. رابین دیماتئو، ج 2، ص764.
57 ـ عن الحسین بن زید قال: قلتُ لجعفر بن محمد(علیهماالسلام): جعلتُ فداک هل کانت فی النبی(صلی الله علیه و آله) مداعبة؟ فقال: وصفه الله بخلق عظیم، و انّ الله بعث انبیاءه فکانت فیهم کزازة (الانقباض و الیبس) و بعث محمدا(صلی الله علیه و آله) بالرأفة و الرحمة و کان من رأفته(صلی الله علیه و آله) لامّته مداعبته لهم لکی لا یبلغ بأحدٍ منهم التعظیم حتی لا ینظر الیه.» ثم قال: حدّثنی ابی محمد عن ابیه علی عن ابیه الحسین عن ابیه علی(علیهماالسلام) قال: «کان رسول الله لیسرّ الرجل من اصحابه اذا رآه مغموما بالمداعبة و کان ـ صلیالله علیه و آله یقول: انّ الله یبغض المعبّس فی وجه اخوانه.» (سید محمدحسین طباطبائی، سنن النبی 9، ص 29، به نقل از: زینالدین الجبعی العاملی الشامی، کشف الریبة، ص 119).
58 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 76، ص 60.
59 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص764.
60 ـ همان، ج 1، ص394.
61 ـ همان، ج 2، ص221.
62 ـ «وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» (قصص: 77و امام رضا(علیهالسلام) میفرماید: «اجعلوا لانفسکم حظا من الدنیا... واستعینوا بذلک علی امور الدین» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص346).
63 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 6، ص65.
64 ـ عبداللّه جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 129.
65 ـ «ولو اَنّ اهل القری آمَنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات مِن السماءِ والارضِ ولکن کذّبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون.» (اعراف: 96)
66 ـ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات: 13)
67 ـ رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص 267 به نقل از: محمد عبدالحی الکتانی الادریسی الحسنی الفاسی، التراتیب الاداریة، ج 1، ص 64.
68 ـ «تعلّموا من النسبِ ما تعرفون به احسابَکم و تَصلونَ بِه ارحامکم» (رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص 296.)
69 ـ «کلّکم مِن آدم و آدمُ من تراب لیس لعربی علی عجمی فضل الاّ بالتقوی» (همان، ص 254، به نقل از: العقد الفرید، ج 4، ص58.
70 ـ «لا تأتونی بانسابکم و أتونی بأعمالکم» (یعقوبی، تاریخ یعقوبی به نقل از: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل از اسلام، ج 4، ص369.)
71 ـ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 13، ص166.
72 ـ «التقی رئیسالاخلاق.» (نهجالبلاغه، حکمت41).
73 ـ عبداللّه جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص128.
74 ـ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ... فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدا طَیِّبا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُم...» (مائده: 6)
75 ـ «من تطبّب فلیتق الله و لینصح و لیجتهد» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 62، ص 74.)
76 ـ «اوصیکم، عبادالله، بتقوی الله التی هی الزاد و بها المعاد.» (نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 219.)
77 ـ «اعلموا، عبادالله، ان التقوی دار حصنٍ عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل.» (همان، ص 293) و نیز فرمودند: «اِنّ تقوی الله دواءُ داء قلوبکم و طهورُ دنس انفسکم» )همان، خطبه 198.
78 ـ «اعملوا ما شئتم» (فصلت: 40)
79 ـ «سواءٌ علینا اوعظتَ ام لم تکن من الواعظینَ» (شعراء: 136)
80 ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص23.
81 ـ «وتوبوا الی الله جمیعا ایّها المؤمنون لعلکم تفلحون» (نور:31)
82 ـ «تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص 278.
83 ـ «توبوا الی الله جمیعا ایّها المؤمنون» (نور:31)
84 ـ «یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبةً نصوحا» (تحریم: 8)
85 ـ خداوند در قرآن میفرماید: «إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحا فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئا» (مریم: 60) «إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحا فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورا رَّحِیما» (فرقان: 70) و در روایت آمده است: «التائبُ مِن الذنبِ کمَن لا ذنبَ له» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 21و41.
86 ـ عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 161.
87 ـ هماان، ج 11، ص172.
88 ـ «الندم من الذنبِ توبةٌ.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص159.
89 ـ «الندم علی الخطیئةِ استغفار.» (علاّمه نوری، مستدرکالوسائل، بیروت، آلالبیت، 1408ق، چ دوم، ج 2، ص 118 و میفرماید: «الندمُ علی الخطیئة یمنع عن معاودتها» و نیز میفرماید: «من ندم فَقد تاب» و امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: «کفی بالندم توبة» و نیز «الندم احدالتوبتین» و «کفی بالندم توبة» و «والندم من الذنب یمنع عن معاودته» (ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 20).
90 ـ «انه لیغان علی قلبی و انّی لاستغفر بالنهار سبعین مرّةً» (همان، ج 25، ص204.)
91 ـ همان، ج 11، ص160ـ159.
92 ـ سید هاشم حسینی، آرامش روح، ص157.
93 ـ همان، ص169.
94 ـ همان، ص 346.
95 ـ سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 2، ص238.
96 ـ «انّ اللّه یحبّ التّوابین و یحبّ المتطهرین» (بقره: 222) و پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «لیس شیءٌ احبُّ الی الله من مؤمنٍ تائبٍ او مؤمنةٍ تائبةٍ» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 21).
97 ـ بی. آر. هرگنهان و دکتر متیو اچ. السون، مقدّمهای بر نظریههای یادگیری، ترجمه علیاکبر سیف، چ دوم، دوران، 1376، ص 221.
98 ـ همان، ص243.
99 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 659.
100 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 81، ص225.
101 ـ «ما خلق الله داءَ الاّ و خلق له دواء» و نیز «تداووا فانّ الذی الداء انزل الدواء» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص 72.
102 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 1، ص 419و 420.
103 ـ نهجالبلاغه، ج 9، باب 161، ص226.
104 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص 213.
105 ـ «الیاللّه تصیرُ الاُمور.» (شوری: 53)
106 ـ عبدالله جوادی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص197.
107 ـ نهجالبلاغه، خطبه 28، 33، 99، 114، 11 / مصطفی درایتی، تصنیف غرر الحکم، ص 144و148.
108 ـ عن علی(علیهالسلام): «ینبغی للعاقل اَن یعمل للمعاد و یستکثر الزاد» (عبدالواحد آمدی، پیشین، ص857).
109 ـ قال علی(علیهالسلام): «من اکثر ذکر الموت رضی من الدنیا بالیسیر» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 82، ص 181).
110 ـ عن علی(علیهالسلام): «ذکر الموت جلاء القلوب» (علیرضا صابری یزدی، پیشین، ج 1، ص229).
111 ـ عن علی(علیهالسلام): «الموت مفارقة دار الفناء و ارتحال الی دار البقاء» (عبدالواحد آمدی، پیشین، حدیث54).
112 ـ عن ابی عبدالله(علیهالسلام): «انّ رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: من اکثر ذکر الموت احبّه الله.» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 2، ص649).
113 ـ قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «ما من شیء فی المیزان اثقل من حسن الخلق و قال(صلی الله علیه و آله): اقربکم منّی مجلسا یوم القیامة احسنکم خُلقا و خیرکم لاهله.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 387ـ386).
114 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص222.
115 ـ «ان کان بید احدکم فسیله فاستطاع ان یغرسها قبل ان تقوم الساعه فلیغرسها فانّ له بذلک اجرا» (محدث نوری، پیشین، ج 13، ص 460).
116 ـ «تجهّزوا رحمکم الله» (نهج البلاغه، خطبه204).
117 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص216ـ215.
118 ـ «القبر روضة من ریاض الجنه او حفرة من حفر النار.» (شیخ مفید، امالی، ص31).
119 ـ «اکثروا ذکر الموت فانه هادم اللذات، حائل بینکم وبین الشهوات» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص132).
120 ـ «کأنّ الموت فی هذه الدنیا علی غیرهم.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 127ـ113).
121 ـ «انّی لیمنعی من اللعب ذکرُ الموت.» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، باب 83، ص280).
122 ـ «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ.» (بقره: 156)
123 ـ «النفسُ الکریمة لاتؤثر فیما اللکبات» (عبدالواحد آمدی، پیشین، ص231).
124 ـ «الّذین اِذا أَصابتهم مصیبه قالوا انالله واناالیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه اولئک هم المهتدون.» (بقره: 156)
125 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص204.
126 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 707، به نقل از: کوبلر، راس، 1969.
127 ـ «فاتقوا الله، و بادروا آجالکم باعمالکم، و ابتاعوا ما یبقی لکم بما یزول عنکم...» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 113