آرامش نعمتی ارزشمند و با اهمیت است از این رو خداوند در قرآن کریم می فرمایند :
« وعدالله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض ... و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً ... »
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان حکمران روی زمین خواهد کرد ... و ترسشان را به امنیت مبدل می کند... »
وعده آرامش به صالحان از سوی خدا در پی اضطراب و ناامنی ، از اهمیت آرامش حکایت می کند . « امن » قرینه است بر این که مقصود از «خوف » در این جا ترس معمول نبوده ، بلکه به معنای دلهره و اضطراب است .
( افمن یلقی فی النار خیر ام من یاتی آمناً یوم القیامه ... )
« آیا کسی که در آتش افکنده می شود بهتر است یا کسی که در نهایت امن وامان در قیامت به عرصه محشر می آید؟! ... »
با توجه به اصل « امن » که به معنای زوال ترس و طمأنینه نفس است . « امنا » به معنای آرامش داشتن می آید . از این که پرسیده شده است افتادن در آتش بهتر است یا ایمن وارد رستاخیز شدن ، و پاسخ را به مخاطبان واگذاشته ، از اهمیت آرامش و روشنی آن نزد مخاطبان حکایت دارد .
پیشوایان پاک اندیش و معصوم علیهم السلام که چونان طبیبی دلسوز ، سعادت و سیادت پیروان خویش را طلب می کنند ارزش و عظمت « وقار و سکینه » را بدانجا می رسانند که در دعاهای خویش این صفت حسنه را قرار داده و برتر از آن پس از ذکر صلوات بر پیامبر اسلام (ص) و خاندان او ، که زمینه ساز استجابت دعا است اولین گزینه خود را درخواست سکینه و آرامش بیان نموده اند :
« اللهم صل علی محمد و اله و انزل علی منک سکینه »
« خدایا درود فرست بر محمد و دودمان او و فرو فرست بر من از سوی خودت سکینه و آرامش روحی و درونی.»
عوامل آرامش روان
امروزه نگرانی و اضطراب ، روز به روز در حال افزایش است ، کمتر کسی را می توان یافت که دلهره و نگرانی نداشته باشد ، از این رو باید برای مقابله با این مشکل ، راههای رسیده به آرامش روان را به خوبی شناخت و با بکار بردن آنها به آرامش که آرزوی هر انسانی است ، رسید.
عواملی از جمله : ایمان ، ذکر و یاد خدا ، دعا و نیایش ، نماز ، تقوا ، خواب ، شب ، ازدواج و ...
در این مقاله ایمان ، ذکر و یاد خدا ، دعا و نیایش بررسی می شود.
ایمان :
ایمان عبارت است از باور و تصدیق قلب به خدا و رسولش آنچنان باور و تصدیقی که هیچ گونه شک و تردیدی بر آن وارد نشود . تصدیق مطمئن و ثابت و یقینی که دچار لرزش و پریشانی نشود و خیالات و وسوسه ها در آن تأثیر نگذارد و قلب و احساس در رابطه با آن گرفتار تردید نباشد .
می توان چگونگی تأثیر ایمان در آرامش روانی انسان را از چند جهت تبیین کرد :
انسان دارای ایمان به خدا ، به اصل فطرتی که خدا در درون او قرار داده و خمیر مایه او را با آن سرشته است باز می گردد و این یعنی بازگشت به تعادل ، زیرا انسان از روزی که از اهل خویش جدا شد ، از درد فراق می نالد ، مگر این که از این جدایی و فراق رهای یابد و با یاد و فکر روز وصل به خویش آرامش ببخشد.
انسان با ایمان به خدا ، چنان به وجود خود گسترش می دهد که به مرز بی نهایت می رسد و با گسترش سعه ی وجودی خویش ، بر مصائب و مشکلات خویش فایق می آید.
فرد با ایمان به خدا ، امکانات موجود خود را گسترش می دهد ، زیرا بدون ایمان به خدا و ماوراء ، انسان محدود و محصور در این جهان مادی و دنیایی است که امکاناتش محدود است ، ولی با ایمان به خدا ، به منبع علم ،حکمت ، قدرت ، عزت ، لطف و رحمت بی انتهای او متصل می شود، به طوری که همه چیز را از او می طلبد و از هیچ کس و هیچ چیز ترس ، نگرانی و اضطرابی ندارد .
ایمان انسان را از منفی گرایی و بدبینی به مردم ( که خود عامل مهم اضطراب است )باز می دارد . مؤمن به پیروی از قرآن ، بدبینی را از گناهان بزرگ می داند و کار دیگران را حمل بر صحت می کند . تسلیم شدن در مقابل قضایای حتمی و راضی شدن به مقدرات الهی ( که از آثار ایمان است ) زندگی را دلپذیر و وطبوع می سازد.
مؤمن در میدان حوادث خود را تنها نمی بیند ، دست لطف و حمایت خدا را دائماً برسر خویش احساس می کند و یاری فرشتگان را در وجود خویش لمس می کند . در حالی که اضطراب حاکم بر افراد بی ایمان از خلال گفتار و رفتارشان خصوصاً به هنگام وزش طوفانهای حوادث کاملاً محسوس است.
کسی که دارای ایمان به خدای تعالی است تکیه بر پایگاهی دارد که هیچ حادثه و گرفتاری تکانش نمی دهد و به رکنی وابسته است که منهدم نمی شود و چنین فردی امور خود را بر پایه معارفی بنا کرده که شک و اضطراب در آن راه ندارد و در اعمالش با روحیه ای اقدام می کند که از تکلیف الهی نشأت گرفته است . او هیچ سرنوشتی را به دست خود نمی داند تا از فوت آن بترسد ، و یا از فقدانش ناراحت و اندوهناک گردد ، و یا در تشخیص خیر و شرش دچار اضطراب شود .
ولی غیر مؤمن که برای خود ولیی نمی شناسد و کسی را عهده دار امورش نکرده است و خیر و شر خود را به دست خودش می داند ، چنین شخصی همه عمر در میان ظلمات افکارش قرار دارد که از هر سو به او هجوم می آورد که گاهی این ظلمات باعث انحراف او از سنن صواب می شود و گاهی او را دچار تردید و اضطراب می کند.
ادامه دارد ...
باتشکر از http://maktabzahraathar.persianblog.ir/post/119/