نقش تقوا در سلامت جسم و روان
نوشته شده توسط مطهری شهرستانی
اگرچه همه آموزهها و تعالیم حیاتبخش اسلام برای سلامت و سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع شدهاند، اما به طور خاص، در دستورات دینی در بحث پیشگیری از ابتلا به آسیبهای روحی و روانی، آموزههایی وجود دارند که این مقاله، به صورت مختصر، به آنها میپردازد؛ آموزههایی چون: صبر، کار و تلاش، ورزش و تفریحات سالم، تقوا، توبه، و نقش هر یک از این آموزهها در پیکلید واژه ها: تقوی ، سلامتی،روح، نفس، توبه، بهداشت، تفریح،ورزش کلیات: از آن زمان که بشر پا به عرصه
وجود نهاد، دو عنصر «اختیار» و «تکلیف» با او همراه شدند. او به عالمی آمده که عالم تزاحمهاست و در این میان، مکلّف شده است که راه سعادت و تکامل خویش را با اختیار خود برگزیند و آن را طی کند و این راهی است مشحون از سختیها و مسائل خلاف خواست و طبیعت او، او در این میدان، نیازمند نیروی مقاومت و ایستادگی و خود نگهداری در قبال چنین مسائلی است. این نیروی شگرفِ سعادتساز همان «صبر» است که در سراسر زندگی بشر و در تمام عرصهها در جهت رسیدن به کمال و سعادت ابدی، یار و مددکار اوست. انسان مؤمن و صابر واقعی از چیزهایی که بیشتر مردم از آنها میترسند ـ مانند مرگ، فقر و بیماری و گرفتارهای روزگار ـ نمیترسد و چون مصایب روزگار را آزمایش الهی میداند و معتقد است که باید در برابرشان صبر کند، دارای توانایی زیادی در تحمّل گرفتاریهاست. به صورت کلی روی چند موضوع اساسی که درزمینه سلامت جسم وروان تاثیردارد مطرح میگردد.که عبارت از صبر،کاروتلاش سازنده ، ورزش وتفریح سالم ، تقوی وتوبه الف صبر: از اینرو، یکی از راههای مواجهه با آسیبهای روحی و روانی در سختیها و مصیبتهایی که هر فرد ممکن است در زندگی آنها را تجربه کند، بهرهمندی از روحیه صبر و شکیبایی است؛ چرا که صبر علاوه بر آثار ارزشمندی که در زندگی دنیایی انسان دارد، پاداش بیحساب الهی را نیز به دنبال دارد. خداوند در قرآن، با بشارتهای فراوان، انسانها را به صبر دعوت مینماید و به آنان وعده پاداش بیحد و اندازه میدهد. صبر از آموزههای مهم سیره معصومان و اولیای الهی بوده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با تحمّل بیشترین سختیها و صبر و بردباری در مواجهه با سختیها و مصیبتها و در برابر بیمهریها و کینهتوزیها و دشمنیها و جهالتهای افراد، از این آموزه مهم الهی و دینی در سیره عملی خویش استفاده میکرد و حتی در مواجهه با سخنان جاهلانه و ستیزگرانه دیگران و شنیدن و تحمّل گفتهها و انتقادات آنان، بدیها را نادیده میگرفت، بلکه با روی گشاده و چونان طبیبی دلسوز با آنان مواجه میشد. این شیوه الهی در سیره و اخلاق پیامبر چشمگیر است و صبر و شکیبایی ایشان نیز مانند دیگر اوصاف اخلاقی آن حضرت، عظیم و شایسته تعظیم میباشد. در سیره و روش پیامبر اکرم، که اسوه و مقتدای مؤمنان است، چنین آمده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به سخن دیگران گوش میداد و اگر هم سخن مخاطبی درست نبود، به رویش نمیآورد. رعایت این روش در پیامبر تا آنجا بود که منافقان آن را یک عیب میشمردند؛ میگفتند: پیامبر گوش شنوایی است و هرکس هرچه میگوید، گوش میکند. صبر و تحمّل پیامبر به دلیل لطف و بزرگواری و اغماض بود. 1. برخی از آثار صبر به طور کلی، مهمترین اثر صبر و بردباری، تأمین سلامت جسم و روح انسان است؛ زیرا صبر انسان را از اقدام عجولانه و نامعقول بازمیدارد و او را به تعقل و تأمّل میکشاند و همین سبب میشود تا از بسیاری اقدامات، که ضررهای جسمی و روحی جبرانناپذیری دارند، پیشگیری نماید. صبر، انسان را نیرومند، قابل اعتماد و اتّکا برای خویشتن و دیگران میسازد. صبر برای ایمان به منزله سر است نسب به جسم. همانگونه که جسم بیسر، بقا و حیاتی نخواهد داشت، ایمان بیصبر نیز باقی نخواهد ماند. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) صبر و استقامت را از جمله عوامل سلامت نفس میداند و نیز میفرماید: بر شما باد به صبر کردن. همانا صبر نسبت به ایمان، مانند سر نسبت به بدن است. و خیری نیست در بدنی که سر ندارد؛ همانگونه که خیری نیست در ایمان بدون صبر. امام علی(علیهالسلام) عوامل بیماری نفس آدمی را در مکر، نیرنگ، بخل و حرص دانسته است و علامت صابر را در سه چیز میداند: اول آنکه کسل نشود؛ دوم آنکه آزرده خاطر نگردد؛ و سوم آنکه از خداوند - عزّ وجلّ - شکوه نکند؛ زیرا وقتی کسل شود، حق را ضایع میکند، و چون آزرده خاطر گردد شکر را بجا نمیآورد، و چون از پروردگارش شکایت کند در و واقع او را نافرمانی نموده است. 2. پیامدهای ناگوار بیصبری بیصبری پیامدهای ناگواری در روند زندگی فرد برجای میگذارد و آسیبهای جسمی، روحی و روانی برای فرد و چه بسا دیگران در پی خواهد داشت. بیصبری منجر به درماندگی و تشدید تنیدگیزایی یک مصیبت میشود؛ مثلا، در مرگ یک عزیز، سختی و مصیب فقدان، از نظر روانی بزرگتر جلوه میکند. امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «بیتابی هنگام مصیبت، باعث شدت یافتن آن میشود، و پایداری در برابر مصیبت، آن را از بین میبرد.» از آثار صبر و شکیبایی، آن است که به دنبال صبر، حالت رضایت حاصل میشود و فرد را از نظر روانی، تسلیم و آماده مواجهه با هر حادثه ناگواری میکند، سختی آن را کاهش میدهد، بلکه گاهی سختی آن را به راحتی تبدیل میکند. اولیای الهی در بزرگترین مصیبتها میفرمودند: ما جز نیکی و خوبی از خداوند ندیدیم. حالت رضایت باعث میشود که فرد مصیبت را در نظام تکوین، نیکو تلقّی کند و این برداشت، اندوه و اضطراب ناشی از مصیبت را کاهش میدهد و فرد را برای ادامه زندگی فعّال و آماده میکند. بنابراین، فرد باید بپذیرد که در دنیا آسایش و آرامش مطلق و زندگی بدون آسیب و گرفتاری برای هیچکس فراهم نیست و هر فردی بهرهای از این مشکلات و گرفتاریها دارد و اگر با بینش الهی به سختیها و ناملایمات بنگرد، سختیهای دنیا و آسیبهای موجود (اگر بر اثر گناه و معصیت نباشند) زمینه رشد، کمال و زنده شدن جان آدمی را به همراه دارند؛ زیرا سختیها سبب میشوند که زمینه یاد و نام خدا و توجه و توسّل به اولیای الهی بیشتر فراهم آید؛ هر لحظه آن توجهها و توسّلها غنیمت و موجب ارتباط با کمال مطلق خواهد بود؛ زیرا طبیعت انسان چنین است که در بلا و گرفتاری بیشتر متوجه نعمتها و متذکر یاد خداوند است و در این صورت، فرد علاوه بر تلاش و کوشش برای رفع مشکل و آسیب، امیدوار به مدد الهی است؛ با مشکل و آسیب به وجود آمده، کنار میآید و قبول مشکل و کنار آمدن با آن، از بسیاری آسیبهای دیگر و از وخامت اوضاع پیشگیری مینماید و در بهبود وضعیت روحی و روانی فرد مؤثر میباشد. درباره ویژگیهای کنار آمدن با مشکلات گفته شده است: کنار آمدن مشتمل بر کوششهایی از نوع اقدام عملی و درونروانی برای مهار (یعنی کنترل، تحمّل، کاهش یا به حداقل رساندن) مقتضیات درونی و محیطی و تعارضهای میان آنهاست. و همانگونه که اشاره شد ـ صبر علاوه بر آثار متعددی که در زندگی دنیوی و اخروی انسان دارد، از چنین ویژگیهایی در شیوه کنار آمدن با مشکلات نیز برخوردار میباشد؛ زیرا هم در مهار و کنترل آسیبهای روحی و روانی فرد را یاری مینماید و هم به فرد قدرت تحمّل بالایی میبخشد و در کاهش و یا به حداقل رساندن آسیبها بسیار مؤثر است؛ در معنای صبر گفته شده است: صبر به معنای جلوگیری از جزع و بیتابی نفس در هنگام وقوع حوادث ناگوار است. بر اثر صبر، از یک سو، آدمی از حالت اضطراب به امنیت و آرامش درونی میرسد و از سوی دیگر، زبان را از شکوه و شکایت، و سایر اعضا را از عملکرد غیرمتعارف باز میدارد. اگر انسان تضادهای اجتماعی، که در زندگی با آنها مواجه میشود، خویشتندار و صبور نباشد، گاهی نه تنها مشکل او برطرف نمیشود، بلکه پیچیدهتر نیز میگردد. اگر فرد رفتار پرخاشگرانه کسی را با پرخاشگری پاسخ دهد، گاهی یک مسئله کوچک به معضلی بزرگ تبدیل میشود. تعالیم اسلامی در چنین شرایطی، انسانها را به صبر و واکنش منطقی دعوت میکنند. در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) آمده است که «هر کس خشم خود را مهار کند، در حالی که اگر میخواست میتوانست آن را اعمال کند، خداوند در روز قیامت او را کاملا راضی میسازد.» ب. کار و تلاش سازنده: یکی از آموزههای مهم و اساسی در بهداشت و سلامت روحی و روانی، فردی و اجتماعی، «اشتغال به کار و تلاش مفید و سازنده» است؛ همانگونه که یکی از مشکلات اساسی انسان در زندگی فردی و اجتماعی و از عوامل مهم بیماریهای روانی، بیکاری و از کار افتادگی و یا انجام کار غیر مفید و بی ثمر است. از اینرو، در عصر حاضر، یکی از مهمترین بحرانهای اجتماعی، که دولتها و ملتها را تهدید میکند و به بحران اساسی قرن حاضر تبدیل شده مسئله بیکاری قشر عظیم جوانان جویای کار است. بنا به گفته بعضی از صاحبنظران، در آینده خطر بیکاری به عنوان یک فاجعه بزرگ، جوامع را به اضمحلال و فروپاشی میکشاند. بیکاری تنها ضربه اقتصادی به فرد و جامعه نمیزند، بلکه ضرر و خطر بزرگتر آن متوجه آسیبهای روحی رفتاری در فرد است؛ زیرا فرد را از حیثیت و شخصیت واقعی و بهنجار خویش تنزّل میدهد، او را از خوشبختی و سعادت خویش محروم میسازد و سرمایه اصلی و اصیل انسان را به هدر میدهد. به قول سقراط: «کار سرمایه سعادت و خوشبختی است.» ولتر، نویسنده معروف، مینویسد: «هر وقت احساس میکنم که درد و رنج بیماری میخواهد مرا از پای درآورد به کار پناه میبرم. کار بهترین درمان دردهای درونی من است». پاسکال میگوید: «مصدر کلیه مفاسد فکری و اخلاقی بیکاری است، و هر کشوری که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعی را رفع کند، باید مردم را به کار وادارد تا آرامش کلی در وجود افراد برقرار شود.» پاستور، دانشمند و مخترع معروف، گفته است: «بهداشت روانی انسان در آزمایشگاه و کتابخانه است». شاید به همین علت باشد، که در آزمایشگاه و در کتابخانه، انسان به کار و نیروی تفکر مشغول است و ناراحتیها و گرفتاریها مجال جولان در ذهن ندارند و از اینرو، نمیتوانند انسان را دچار بیماری روانی سازند. بررسیهای روانپزشکی نیز این امر را ثابت کردهاند. اگر کار از روی علاقه و ذوق باشد و بخصوص شخص در آن تجربه قبلی داشته باشد، نوعی اعتماد و آرامش روانی به او میدهد. در این زمینه نیز آموزههای اسلامی و سیره معصومان(علیهمالسلام) سرشار از تعالیمی ناب هستند، به حدّی که هیچ مکتب و مرامی به این اندازه به کار و تلاش با این نگرش تأکید نداشتهاند. خداوند ملاک سعادت بشر را در ایمان و عمل صالح قرار داده است و ضرر و زیان خسارت ابدی را متوجه کسانی میداند که از ایمان و عمل ـ هر دو ـ برخوردار نباشند و نیز میفرماید: انسان بدون کار و کوشش، بهرهای ندارد. اسلام و آموزههای حیاتبخش آن انسان را به سعی و تلاش و کوشش در جهت نیل به اهداف مادی و معنوی ترغیب مینماید و سستی و اهمال کاری را به شدت مذمت میکند، تا آنجا که سعی در کسب حلال و اداره مالی خانواده، جهاد در راه خدا محسوب میشود، فقر پدید آمده از بیکاری و تنبلی و سستی را منشأ بیایمانی میداند و جزع و بیثباتی در برابر مشکلات را نکوهش نموده، انسانِ منفعل و متأثر از رویدادها را فردی ضعیف و ناقص میشمارد. چه بسا افراد کاری که انجام میدهند ـ مثلا، از نقش خود به عنوان دانشجو، یا وقف کردن خود به یک حرفه ـ احساس هویّت نیرومندی میکنند؛ زیرا شغل وسیلهای است برای به وجود آمدن ایدههای خلّاق، و شکوفا شدن استعدادها و تواناییها، و چه بسا توانایی فرد در حمایت از خود و افراد تحت تکفّلش باعث ظهور عزّت نفس او شود؛ همانگونه که اتّکا به دیگران، به منظور حمایت مالی، جسمی و عاطفی، عزّت نفس را تهدید میکند. کار و تلاش رمز اصلی بقا و سرزندگی و بهداشت و سلامت جسمی و روانی فرد و جامعه است. مردمی که با تکیه بر توانمندیها و ذخایر خداداد ملّی خویش، بر ضعف و فقر غلبه کردهاند، مایه خرسندی درونی، آرامش روحی، امنیت روانی و اجتماعی و اقتصادی و حتی امنیت سیاسی و نظامی و اقتدار ملّی خویش گشتهاند. در مقابل بیکاری موجبات از دست دادن همه این مواهب و بلکه گرفتار شدن در دام آسیبهای متعدد روحی و روانی را، هم برای فرد و هم برای جامعه در پی داشته است. از جمله پیامدهای شوم بیکاری، افسردگی، اضطراب و به دنبال آن، اعتیادهای خانمانسوز و تأخیر ازدواج و هزاران آسیب دیگری است که هر کدام داستان غمانگیزی دارد و متأسفانه آنچه امروزه کمتر مورد توجه عملی قرار میگیرد مسئله کار و تلاش و اشتغالآفرینی برای نسل جوان، این ذخایر و پشتوانههای اصلی جامعه ما، میباشد. اگرچه نمیتوان گفت امروز روحیه راحتطلبی بر بسیاری افراد حاکم است، اما میتوان گفت: بسیاری از افراد و بخصوص نسل جوان، از انجام کارهایی که مستلزم تلاش و سختکوشیاند، کراهت دارند و طالب رفاه و راحتی با کمترین زحمت هستند. و این خود نیز مشکلی است علاوه بر مشکلات اشتغال. اما با نگاهی به سیره معصومان:، درمییابیم که سختکوشی، تلاش و پرداختن به فعالیتهای تولیدی از برجستهترین ویژگیهای این بزرگواران بوده است. آنان با این روش درس بزرگی و عزّت نفس به پیروان راستین خویش آموختهاند. نگاهی کوتاه به جنبه کار و تلاش در زندگی امیرالمؤمنین، علی (علیهالسلام)، برترین آفریده خدا پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، نقش کار سازنده را بر پیشگیری از آسیبهای فردی و اجتماعی و نیز تأمین بهداشت و سلامت روان به ما نشان میدهد. در اسلام، انسانی که صاحب حرفه است و از دسترنج خود، مخارج خانوادهاش را تأمین میکند، جایگاه رفیعی دارد: چه جایگاهی بالاتر از محبوبیت نزد پروردگار؟! و به عکس، آنکه توان کارکردن دارد و مخارج خود را بر دیگری تحمیل میکند، ملعون خوانده شده است. کار و تلاش علاوه بر آثار مثبت روانی، از عوامل تربیتکننده انسان به شمار میروند. وقتی ابعاد گوناگون شخصیتی همچون امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را مورد مداقّه قرار میدهیم، ملاحظه میکنیم که ایشان در عین حال که زاهدترین فرد زمان خود است، فعّالترین آنها نیز هست. ایشان در عین آنکه بیشترین عبادتها را در پیشگاه خدای خود دارد، ثمربخشترین اوقات را نیز دارد و به قول شهید مطهّری، شخصیت علی(علیهالسلام) شخصیتی است جامعالاضداد. وقتی خلوت شب فرامیرسد، هیچ عارفی به پای او نمیرسد؛ آن روح عبادت، که جذب حق و پرواز به سوی خداست، به شدت در او نمودار میشود. و روز که میشود، گویی این آدم، آن آدم نیست؛ با اصحابش که مینشیند، چنان چهرهاش باز و خندان است که از جمله اوصافش این است که همیشه قیافهاش باز و شکفته است. به دلیل آنکه برای وصول به جایگاهی امن در آخرت، انسان چارهای جز عبور همراه با سلامت و تعادل از دنیا ندارد، توجه به برخورد پیشوایان معصوم: با دنیا و نحوه معیشت آنها برای الگوپذیری از آن اسوههای راستین لازم است. با توجه به اینکه دارالسلام و دارالقرار آخرت است، باید ببینیم حد تعادل و بهرهمندی از دنیا در چیست؟ چگونه میتوان به توصیه آیه شریفه «آخرت را برگزینید و بهره دنیایی خویش را نیز فراموش نکنید» نایل شد و بین دنیا و آخرت را جمع نمود؟ سیره علی(علیهالسلام) به گویاترین شکل این معنا را بیان میکند. همانگونه که اشاره شد، امام علی(علیهالسلام) در کلامی راهگشا، به همه کسانی که دغدغه بهرهمندی مناسب، در عین اصالت دادن به آخرت را دارند، راه مینمایند: «مؤمن باید شبانهروز خود را سه قسم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگارش، و زمانی برای تأمین هزینه زندگیاش، و زمانی برای داشتن لذتهای مطبوع و حلال». «خردمند را نشاید جز آنکه در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذتهای حلال». نسبت به نوع کسب و کار، امام علی(علیهالسلام) به کشاورزی و کشاورزان عنایت ویژه داشت. امام صادق(علیهالسلام) در اینباره میفرماید: «امیرالمؤمنین(علیهالسلام ) همیشه به عمّال و کارمندانشان سفارش کشاورزان را مینمودند» خود حضرت نیز کشاورزی میکردند. از جمله آموزههای مهم دینی و سیره معصومان(علیهمالسلام) این است که انسان در راه کسب و کار، سختکوش و مداومت و ازدیاد در تولید و انفاق داشته باشد و در مصرف شخصی، به حداقلها قناعت نماید. روحیه تولید و کار و تلاش در سیره امام علی(علیهالسلام) چنان است که تولید را برای ارتقای سطح معیشت مردم و از این طریق، هدایت و راهنمایی آنان به بندگی خداوند را میخواسته. ایشان با بیشترین تولید، کمترین استفاده شخصی را مینمودند؛ چنان که از ابن عبّاس نقل شده است: در زمان جنگ جمل، هنگامی که در منطقه «ذیقار» برای جمعآوری نیرو اردو زده بودیم، یک روز به خیمه امام رفتم، دیدم حضرت مشغول دوختن کفش خویش است. سلام کردم، امام (علیهالسلام) جواب دادند، پرسیدند: ابن عبّاس! این نعلین وصلهخورده چقدر میارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد. امام(علیهالسلام) فرمودند: «حکومت بر شما نزد من از این نعلین بیارزشتر است، مگر آنکه حقی را برپا سازم یا باطلی را از میان بردارم.» امام(علیهالسلام) در چند مورد، با اشاره به لباس خویش فرمودهاند: «لباسی که بر تن من میبینید، توسط اهل خانهام تهیه شده است.» از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است: «حضرت علی(علیهالسلام) با بیل زدن، زمین را آباد ساخت و با درآمد خود، هزار برده آزاد نمود». درآمد محصول زراعی امام(علیهالسلام) را چهل هزار دینار ذکر کردهاند که حضرت آنها را به نیازمندان میبخشید. سخاوت و بخشندگی امام چنان بود که حتی معاویه، دشمن ایشان، هم به آن اعتراف نمود. کودکان بیسرپرست، گروهی بودند که امام(علیهالسلام) به تأمین نیازهای مالی و روحی ایشان اهتمام خاصی داشت. شخصی به نام ابوالطفیل نقل نموده است: «امام علی(علیهالسلام) را دیدم که یتیمان را فراخوانده بود و با عسل آنها را پذیرایی مینمود، به گونهای که بعضی از صحابه با دیدن این منظره گفتند: ای کاش ما هم یتیم بودیم!» امام باغها و نخلستانهایی را که ایجاد کرده بود، وقف استفاده نیازمندان نمود. این باغها متعدد و در مناطق متنوّعی بودند؛ همچون منطقه خیبر، ابینیزر، بغیبغه و ارباحا. همچنین تعداد چاههایی را که امام حفر و وقف نمودند، بیش از یکصد حلقه ذکر کردهاند. در کلامی منظوم، علی(علیهالسلام)، ابرمرد عرصه زهد و سازندگی، درباره کار و عزّت نفس چنین سرودهاند: «برای من سنگکشی از قلههای کوه آسانتر است از اینکه منّت دیگران به دوش کشم. به من میگویند: کسب و کار ننگ است، ولی من میگویم: ننگ این است که انسان از دیگران درخواست کند.» در شعر دیگری امام(علیهالسلام) میفرمایند: «اگر میخواهی آزاد زندگی کنی، مثل برده زحمت بکش و آرزویت را از مال هرکس که باشد، قطع کن. نگو این کار مرا پست میکند؛ زیرا از مردم خواستن از هر چیز بیشتر ذلّت میآورد. وقتی از دیگران بینیاز باشی، از همه مردم بلند قدرتر هستی». بنابر آنچه گذشت، فواید و آثار اشتغال مفید و سازنده را در بهداشت و آرامش روان و نقش آن را در پیشگیری از آسیبهای فردی و اجتماعی و پیامدها و آسیبهای بیکاری و یا کارهای زیانبار میتوان به اختصار در امور ذیل برشمرد: 1- برخی از آثار مثبت کار مفید بر بهداشت روانی فرد احساس مفید بودن میکند. انسان با اشتغال به یک حرفه، خود را در معرض آزمون قرار میدهد؛ آزمونی که استعدادها و توانمندیهای وی را باز میشناساند. قطعاً انسان تا وقتی به میدان عمل و کار پا نگذارد، حتی خودش هم نمیتواند استعدادهای خود را شناسایی کند. به وجود آورنده حس اعتماد و عزّت نفس در فرد است. در حین انجام کار است که انسان میتواند طعم شیرین موفقیت را بچشد. موفقیت، عامل بزرگ امیدبخش و پیش برنده، تنها هنگامی نصیب انسان میشود که خود را در معرض انجام مسئولیتی قرار دهد. شادی عمیق، که همان احساس رضایتمندی درونی است، وقتی نصیب انسان میشود که در انجام کار خود توفیق یابد. وقتی انسان عهدهدار انجام کاری نباشد، گونه موفقیت و در پی آن، شادی برایش حاصل خواهد شد؟! موجب جلب توجه و اعتماد دیگران است. موجب ثبات شخصیت فرد میشود. 3. برخی از آثار زیانبار بیکاری در بیماری روانی احساس ناکارآمدی و غیر مفید بودن در فرد. از دست دادن اعتماد به نفس. بیثباتی و ناپایداری شخصیت فرد. زمینهساز رفتارهای نابهنجار فرهنگی و اجتماعی. یکی از زمینههای ارتکاب گناه و رفتارهای ناهنجار در انسان، بیکاری است. همچنین چون جسم و روح انسان دایم از طبیعت نیرو میگیرند، باید این نیرو را مصرف نمایند. کار بهترین راه مصرف صحیح این نیروست. امروزه هیچکس منکر ارتباط بیکاری جوانان با گرایش آنها به منکرات نیست. در اخلاق اسلامی، رقّتقلب یک فضیلت و قساوت قلب یک رذیلت است. بیکاری موجب قساوت قلب انسان میشود. بیکاری موجب آزادی یکی از نیروهای انسان به نام «قوّه تخیّل» میگردد. امام علی(علیهالسلام) میفرماید: اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول میکند. ج. ورزش و تفریحات سالم اسلام و آموزههای متعالی آن از هیچ امری در جهت رشد و سازندگی و سلامتی انسان برای رسیدن به کمال مطلوب و سرمنزل مقصود کوتاهی نکردهاند؛ از پرورش جسم و سلامتی و تأمین نیازمندیهای آن گرفته تا پرورش روح و سلامت روان آدمی، از ریاضتهای شرعی در جهت بالندگی روح تا تمرینها و ورزشهای بدنی برای پرورش جسم و نشاط روانی حاصل از آن؛ زیرا ورزش به طور چشمگیر، مصرف اکسیژن را طی یک دوره زمانی طولانی افزایش میدهد؛ مانند پیادهروی، دویدن، شنا و دوچرخهسواری که اگر در تمام مدت زندگی، به طور منظّم صورت گیرند، ثمرات حایز اهمیتی در جهت سلامت و تندرستی به بار میآورند. ورزش به کاهش فشار خون بالا کمک میکند، بر کنترل وزن تأثیر فوقالعادهای دارد، مقدار کلسترول لیپوپروتئین با غلظت بالا را افزایش میدهد و سیستم قلبی و عروقی را تقویت میکند. سیره معصومان(علیهمالسلام) و آموزههای حیاتبخش آنان در این زمینه نیز هر انسان مدقّق و با انصافی را به کرنش در مقابل عظمت و همه جانبهنگری تعالیم دینی و سیره معصومان وامیدارند. ورزش را با نگاه ارزشی و به دلیل نشاط روحی و پرورش جسم در جهت خدمت برای خدا و بندگی او ـ جلّ و عزّ ـ انجام دادن، آثار جسمانی و روانی فراوانی به همراه دارد. البته ورزشی که وسیله خدمترسانی بهتر برای بندگی خدا باشد مورد قبول و سفارش دین است، نه ورزشی که عامل سرگرمی و غفلت و فقط به عنوان اتلاف وقت و یا کسب جاه و مدال و مقام دنیایی باشد، که این خود مخرّب و بلکه عاملی است که بعدها فرد را نادم و دچار افسردگی مینماید؛ زیرا از استعداهای فکری و عقلی و رشد و بالندگی خویش در جهت کمال گامی برنداشته و عمر را به سرگرمی و تنها به پرورش اندام تلف نموده است. تنها برای پرورش اندام و یادگیری چند فن ورزشی، نباید سرمایه عظیم عمر را هزینه نمود. به دلیل آنکه تمام آموزهها و دستورالعملهای دینی اهداف خاصی را دنبال میکنند که همان «بندگی خدا» و «رسیدن به مقام قرب الهی» و «شکوفا شدن تمامی استعدادهای انسان» است، تعالیم دینی در زمینه ورزش نیز از این ضابطه بیرون نیستند و ورزش برای پرورش روح و جسم انسان و زمینهای برای رشد و شکوفایی بهتر انسان است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «به فرزندانتان شنا و تیراندازی بیاموزید» و نیز فرمودند: «پیادهروی بهترین دوا برای صفرا و سوداست» و نیز گفته شده است: «نگاه به مناظر طبیعی، از جمله آب و مناظر سبز طبیعت، موجب زدودن غم و اندوه از فرد و پدیدآمدن نشاط و خوشدلی در وی میشود»؛ زیرا به فرد آرمیدگی میبخشد. این آرمیدگی شیوه بسیار موفقی برای کمک به افراد در شرایط تنیدگی است. آرمیدگی به آنان کمک میکند که با تنیدگی کنار آیند و از اختلالات مربوط به آن پیشگیری نموده یا آن را کنترل کنند. به طور کلی، استفاده متعادل و معقول از لذتها و تفریحات، مایه نشاط جسمی و روانی فرد میشود و بدین وسیله، شخص برای انجام وظایف فردی و اجتماعی و برخورد مناسب با فشارها، توانا میگردد. بنابراین، ورزش و تفریحات سالم نقش مؤثری، هم در بهداشت و سلامت جسمانی و روانی دارند و هم عاملی در جهت پیشگیری از آسیبهای روحی و روانی فرد و جامعه هستند. اصولا یکی از علل فرسودگی زودرس جسمانی و روانی افراد، استفاده نکردن از تفریحات سالم است؛ زیرا مقتضای فعالیت و کار مداوم، وارد آمدن فشار جسمی و روحی بر فرد است. باید در کنار کار و تلاش روزمرّه، تقویت کنندههایی باشند که به فرد روحیه دهند و به او آرامش بخشند. این امور، که آنها را «تفریحات سالم» مینامیم، دامنه گستردهای دارند که از مصاحبت و شوخی با دوستان، تا ورزش و مسافرت و مانند آن را در برمیگیرد؛ مثلا، به بذلهگویی در جمع سفارش شده است. پیشوایان اسلام نیز شوخی و بذلهگویی داشتهاند. اهمیت و تأثیر شوخی تا آنجاست که در روایتی این امر بر هر مؤمنی لازم دانسته شده است.لازم به یادآوری است که در تعالیم اسلام، شوخی تا حدّی مطلوب دانسته شده که موجب آزار کسی نگردد، گناهی به دنبال نداشته باشد و از حدّ معمول نیز تجاوز نکند. پیادهروی نیز از بهترین ورزشها برای سلامت انسان است؛ ورزشی است که برای هر کس، با هر سن و سال، متناسب است و در همه فصول امکانپذیر است، ابزار و وسایل و مربّی و هزینههای گوناگون نمیخواهد و به راحتی انجام میپذیرد؛ زیرا پیادهروی عضلات و مفاصل را به کار انداخته، نرم میکند، جریان گردش را در آنها بهتر میسازد، نیز در دفع فضولات و رساندن اکسیژن و غذا به اندامها کمک میکند. پیادهروی تنفس را عمیق میکند و اکسیژنگیری را بهتر میگرداند و در نتیجه، تغذیه و تهویه همه بخشهای بدن بهتر انجام میشود. تحقیقات نشان میدهند که ورزش در کنار آمدن با تنیدگی دو نقش اساسی ایفا میکند: 1. خستگی جسمی ناشی از رویدادهای تنیدگیزا را به حداقل میرساند. 2. خستگی عاطفی تجلّی یافته در زندگی فرد را نیز کاهش میدهد. در تعالیم دینی و روایات آمده است: خود را از مواهب حلال دنیا بینصیب نسازید و با استفاده از لذتهای دنیوی، خود را برای انجام تکالیف آماده نمایید. د. تقوا : «تقوا» همان پرهیز است و به کسی که امید درمان او هست، دستور پرهیز میدهند. اگر طبیب معالج از درمان کسی ناامید شد به او میگوید: هر غذایی که میل داری بخور، زیرا کار او از درمان گذشته است. قرآن کریم نیز به چنین کسانی میگوید: (اِعلمَلوا ما شِئتُم) (فصلت: 40) هرچه میخواهید بکنید، یعنی کار شما از درمان گذشته است. از مهمترین آموزههای قرآنی، که در سیره علمی و عملی معصومان مورد تأکید قرار گرفته، آموزه «تقوا» است؛ زیرا از یکسو، میتواند تأمینکننده بهداشت و سلامت روانی باشد و از سوی دیگر، به عنوان عامل مهمی در پیشگیری از آسیبهای روحی و روانی، مورد توجه قرار گیرد. اهمیت تقوا در همه زمینههای انسانی و بخصوص در بحث بهداشت، سلامت، امنیت، آرامش روح و روان آدمی و نیز پیشگیری از ابتلا و یا وخامت آسیبهای روانی تا جایی است که گفته شده است: دعوت قرآن و همه انبیا و اوصیای به حقّ آنان، دعوت به «تقوا» است؛چه اینکه خداوند در قرآن فرموده است: اگر مردم دیاری اهل تقوا و پاکدامنی باشند، خداوند رحمت و برکات خویش را برآنان فرو میفرستد؛ یعنی بین ایمان و تقوا و نزول برکات الهی، که زندگی بدون مشکلات روحی و روانی از موارد برجسته برکات الهی است، تلازم وجودی، و بین ترک تقوا و قطع رحمت و برکات الهی و گرفتار شدن به آسیبها تلازم عدمی برقرار است. در قرآن، معیار برتری و کرامت انسان، تقوا شمرده شده است. در صدر اسلام، بر پایه این معیار، بسیاری از تنگدستان نیز توانستند از محرومیت ارزشی و اجتماعی رهایی یافته، ارزش واقعی خود را در جامعه بیابند. اسلام معیارهای ارزشی و نوع زندگی قومی، قبیلهای و ملّیگرایی را، که عامل تفرقه و تشتّت است، نپذیرفت و کوشید تا ایمان و تقوا و میوه آن آرامش در زندگی را به جای انگیزههای جاهلی در قلوب مردم جایگزین کند. پیامبر به گونهای افراد قبایل را متحد کرد که وقتی ابوسفیان به آنان مینگریست، از اینکه قبایل متشتّت آنگونه متحد شده بود، شگفتزده میشد. البته اسلام ارتباط خویشاوندی را تضعیف نکرده است؛ چرا که همین ارتباط در میان کل جامعه، اگر بر اساس روابط الهی باشد، در بسیاری از موارد، مشکلات افراد را حل میکند. پیامبر فرمود: «نسبت خود را بشناسید تا آن اندازه که حسب خود را شناخته، با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشید.» و در حجهالوداع به مردم فرمود: «همه شما از نسل آدم هستید و حضرت آدم از خاک، و فضل و شرافت به عربی و عجمی بودن نیست، بلکه به تقوا و پرهیزگاری است.» و فرمود: «به نسبتتان افتخار نکنید، به عملتان افتخار کنید». علی(علیهالسلام) نیز فرمود: «اگر بناست عصبیتی باشد، این عصبیت را در جهت کسب صفات عالی، انجام کارهای شایسته و امور نیکو به کار برید، تعصب را در جهت حفظ حقوق همسایگی، وفای به عهد و پیمان، و در جهت کسب نیکیها و عصیان در مقابل اعمالی که موجب تکبّر است، به کار برید. این تعصّب را در راه خدا، به دست آوردن فضایل و خودداری از تجاوز، بزرگ شمردن قتل و انصاف داشتن در مقابل مردم، فروکش کردن خشم و دوری از فساد بر روی زمین قرار دهید.» در بیانات نورانی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آمده است: «تقوا سرامد همه فضایل اخلاقی است». آیهاللّه جوادی آملی میفرماید: کمتر آیهای در قرآن تلاوت میشود که در صدر یا وسط یا ذیل آن، مسئله تقوا و اخلاق بازگو نشود؛ زیرا ریشه، ساقه و ثمره هر فضیلتِ خُلقی، تقواست؛ یعنی بعضی از مراحل تقوا ریشه، بعضی از مراحلش تنه، ساقه و شاخه و بخشی از مراحلش هم میوه است و بهترین میوه تقوا «آرامش و نشاط در زندگی» است. خداوند در قرآن کریم، هدف بسیاری از احکام را تحصیل تقوا و در پرتو آن طهارت و سلامت روح میداند. خدای سبحان در قرآن، پس از ذکر احکام وضو، غسل و تیمّم میفرماید: خدا میخواهد شما را تطهیر کند. اگر آب برای وضو یا غسل نیافتید، خدا به شما امر میکند که صورتها و دستها را به خاک بمالید تا پاک شوید. معلوم میشود که منظور طهارت بدنی محض نیست؛ زیرا روشن است انسانی که دست خاک آلوده به صورت میکشد، از گرد و غبار ظاهری پاک نمیشود، بلکه از رذایل اخلاقی همچون تکبّر و منیّت پاک میشود؛ چنانکه آلودگی گناه با وضو و غسل پاک نمیشود، بلکه با توبه و کفّاره تطهیر میگردد و احکام الهی برای تأمین این طهارت است. مراقبت و محافظت از روح، و خداوند را ناظر بر کارهای خویش دانستن بر اثر تقوا به وجود میآید و دیگر جایی برای تعدّی و نیرنگ و کوتاهی و سهلانگاری و آلوده شدن به گناه باقی نمیماند. بسیاری از آسیبهای روحی و روانی و ناهنجاریها و بزهکاریها بر اثر بیپروایی و نادیده گرفتن و بیتوجه بودن به این واقعیت است که همه عالم و از جمله انسان و کارهای ظاهر و باطن انسان در محضر خداوند است. «تقوا» یعنی انجام آنچه مورد رضایت الهی است و پرهیز از هرگونه مسامحه؛ مثلا، در امر طبابت بیمار، متعهدانه و بر اساس تخصص لازم اقدام نماییم. حضرت امیر(علیهالسلام) میفرماید: «کسی که به پزشکی اشتغال دارد، باید تقوای خدا پیشه کند و از خیرخواهی و کوشش دریغ نورزد.» و نیز میفرماید: «ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش میکنم، که زاد و توشه سفر قیامت است. تقوا توشهای است که به منزل رساند، پناهگاهی است که ایمن میگرداند.» و فرمودند: «ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکستناپذیر است، اما هرزگی و گناه خانهای در حال فروریختن و خوارکننده است که از ساکنان خود دفاع نخواهد کرد، و کسی که بدان پناه برد در امان نیست. آگاه باشید! با پرهیزگاری، ریشههای گناهان را میتوان برید، و با یقین میتوان به برترین جایگاه معنوی دسترسی پیدا کرد. ای بندگان خدا! خدا را، خدا را، در حق نفس خویش که از همه چیز نزد شما گرامیتر و دوست داشتنیتر است.» بنابراین، تقوا همان پرهیز و پیشگیری است، و به کسی که امید درمان او هست، دستور تقوا میدهند. اگر طبیب معالج از درمان کسی ناامید شد، به او میگوید: هر غذایی که میخواهی بخور؛ زیرا کار او از درمان گذشته است. قرآن کریم نیز به چنین کسانی میگوید: «هر چه میخواهید بکنید»؛ یعنی کار شما از درمان گذشته است. چنین کسی در مقابل انبیای الهی میگوید: برای ما تفاوتی ندارد، چه ما را موعظه نمایید و چه موعظه ننمایید؛ ما گوش شنوا نداریم. از اینرو، این توصیهها و رهنمودهای دینی و الهی (سفارش به تقوا و پرهیزگاری) برای کسانی سودمند و اثربخش است که خود تصمیم و اراده خودسازی و تأمین سلامتی و اقدام برای پیشگیری از بروز ناملایمات و گرفتاریها داشته باشند. ه توبه: از آموزههای مهم در پیشگیری برخی از آسیبهای روانی و جلوگیری از وخامت آن، احساس ندامت و پشیمانی و تصمیم بر جبران و درمان آسیب و رجوع و بازگشت به لطف و رحمت خداوند است. «توبه» در لغت، به معنای رجوع است. وقتی بنده به مولای خود برمیگردد، میگویند توبه کرده است. خداوند در قرآن کریم به همه مؤمنان دستور توبه میدهد. نکته قابل توجه این است: همانگونه که در آسیبهایی که بر جسم وارد میشوند، تنها خود فرد آسیب دیده است که مستقیما احساس درد و رنج میکند و اطرافیان و دوستان از بیتابی و احساس درد او ناراحت و نگران هستند، در آسیبهای روحی و روانی نیز چنین است؛ یعنی خود شخص در صورتی که دچار اختلال حواس نشده باشد، بیش از دیگران احساس درد و رنج میکند. برای نمونه، در آسیبهایی هم که به واسطه گناه به روح و جان آدمی وارد میشوند، بیشترین رنج و درد روانی را خود شخص متحمّل میشود و اولین بوی بد گناه را خود استشمام میکند، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خودتان را با استغفار و توبه معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند» اما اگر بر اثر تخریب قوای ادراکی، با اینکه در حال سوختن است، درد و آتشسوزی احساس ننماید، این بدترین حالاتی است که یک فرد آسیب دیده ممکن است به آن مبتلا شود؛ زیرا با اینکه بیمار و آسیب دیده است یا اصلا خود را بیمار نمیداند و یا آنچه را به آن مبتلا شده است آسیب جدّی قلمداد نمیکند و در این صورت، به فکر دارو و درمان نیست و از اقدام دیگران برای مداوای خود نیز جلوگیری میکند. از آثار توبه و بازگشت از گناه و معصیت و رجوع به رحمت و مغفرت الهی، یکی همین است که فرد اولا، قبول کرده که آسیبپذیر است و ثانیا، با رجوع و بازگشت، در صدد درمان است. توبه کمیّت و کیفیتی دارد. کمیّت توبه آن است که قرآن کریم به همه مؤمنان دستور آن را میدهد و کیفیتش عبارت است از: «نصوح»؛ یعنی خالص بودن که در این زمینه نیز قرآن کریم میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، با توبه خالصانه به سوی خدا بازگشت نمایید». بنابراین، اگر توبه فراگیر باشد و انسان از همه خلافها توبه کند و «نصوح» یعنی خالص باشد، آنگاه لغزشهای گذشته بخشوده میشوند و توبهکننده به منزله انسان بیگناه است و در آرامش کامل به سر میبرد؛ زیرا با توبه، دنباله گناه قطع میگردد. با توبه، انسان از عذاب به رحمت، از گناه به طاعت، و از توجه به غیر خدا به خدا باز میگردد. هنگامی که انسان متوجه میشود غفلتها و گناهها حجابی میان او و محبوبش ایجاده کرده و نمیتواند به او نزدیک شود و به سویش حرکت کند، وقتی متذکر میگردد که ظلمت بار گناه و لغزش بر دل و جانش آنچنان سایه افکنده است که هیچ پرتوی از نور حق بر آن نمیتابد و او تنگ دل و سنگ دل شده است که «فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ» (زمر: 22)، پشیمان میگردد، متألّم میشود و این آتش پشیمانی و تألّم سراسر وجودش را فرا میگیرد، شعله میکشد و شعلههایش فروزان و فروزانتر میشوند و این شرارهها تمامی آثار شوم، ریشههای گناه، پردهها و حجابها را میسوزانند و خاکستر میکنند و دیوارههای دل آدمی را همانند تنوری داغ، که شرارههای آتش بر آن تابیده و آن را سفید کردهاند، آماده چسباندن خمیر ایمان میکنند. در واقع، توبه انقلاب است؛ انقلابی درونی، حرکتی در جان انسان تا آزاد گردد و به سوی حق سیر کند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «پشیمانی از گناه توبه است» حضرت علی(علیهالسلام) میفرماید: «پشیمانی بر خطاها همان طلب بخشش و آمرزش است.» و روایات دیگری نیز به همین مضمون بر این دلالت دارند که توبه همان آتش ندامت جانسوز است. گاهی انسان در صحنه قلب خود، نوعی گرفتگی مشاهده میکند؛ مثل اینکه ابری فضای دل را پوشانده است و نمیداند چگونه آن را بزداید. از اینرو، به فکر میافتد تا در مزرعه یا در پارکی قدم بزند، در کنار رودی بنشیند و یا با دوست خود سخن بگوید. پس تصور میکند آن ابر، برطرف شده، در حالی که چنین نیست و آن ابر غلیظ گردیده و جلو دید او را گرفته است و دیگر تشخیص نمیدهد که در فضای تیره زندگی میکند. انسان تصور میکند با جلسات اُنس و فکاهیات، ابرزدایی یا غبارروبی میشود، در صورتی که چنین نیست. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «من در هر روز هفتاد بار استغفار میکنم تا مبادا این ابرها فضای دل را بگیرند.» البته استغفار برای انسان کامل در حقیقت، دفع است، نه رفع. گفته شده است: توبه یعنی بازگشت و پشیمانی از حالت عصیان و عدم توازن روح به سوی آرامش، و اطمینان و امیدواری به رحمت الهی است که با شرایطش میتواند بیماریهای روحی را درمان بخشد، و معالجه نماید و انسان را به حد کمال انسانیت برساند. آثار تربیتی تقوا: تأثیر تقوا در زندگی انسان بسیار وسیع و گسترده است. با توجه به آیات و روایاتی که در این باب آمده، میتوان مجموع آثار تربیتی تقوا را به دو بخش دنیوی و اخروی تقسیم کرد. در این نوشته به آثار تربیتی دنیوی تقوا که بیشتر آنها فردی و برخی اجتماعی اسـت اشاره میشود: 1 ـ شکوفایی عقل یکی از آثار مهم تربیتی تقوا، رشد و شکوفایی، بصیرت و بینایی عقل است. در میان استعدادهای مخصوص انسان در درجهی اول استعداد عقلانی اوست در نظام تربیتی اسلام، کشوفایی و پرورش این استعداد از اهمیت ویژهای بر خور دار است. امیرالمؤمنین(ع)، رسالت تربیتی وفلسفه بعثت پیام آوران الهی را گشودن گنجینهی عقلها و هدایت انسان در پرتو آن دانسته و میفرماید: «و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدرة»خداوند پیام آوران خود را بر انگیخت تا گنجینهی عقلها را استخراج کنند و نشانه های قدرت خداوندی را به آنها بنمایانند. نیز آن حضرت در توصیف انسان متقی و سالک به سوی خدا فرموده: «قد احیا عقله و امات نفسه»؛همانا خرد خود را زنده و نفس خویش را میرانده است. عقل گوهر گرانبهایی است که به فرمایش پشوایی موحدان: «عقل سفیر حق است. اصلاح کننده و به سامان آورندهی هر امری است، سرچشمهی خیر وخوبی است، سپهسالار لشکر خدای رحمان است.» و به فرمایش امام صادق(ع): «عقل آن چیزیست که خدای رحمان به سبب او عبادت و بهشت او کسب میشود» عقل ملاک تکلیف و ثواب و عقاب است، به وسیلهی آن حق از باطل، خیر از شر و راه از بیراهه تمیز داده میشود، از مهمترین ابزار برای صعود به مقام قرب الهی است. وجود همین ویژگیها در عقل سبب شده که در مکتب تربیتی اسلام به پرورش این استعداد اهمّیت زیادی داده شود. عوامل مختلفی از جمله عامل تقوا باعث رشد و شکوفایی بصیرت و بینایی عقل اسـت. پـیـش از بـیـان کـیـفـیت رشـد و شـکـوفایی عـقـل بـه واسـطـه تـقـوا به ذکر امـوری میپردازیم: 2- موفقیت در برابر مشکلات: یکی دیگر از آثار تربیتی تقوا، رهایی از مشکلات و نجات از شدائد و سختیهاست. در بعضی از آیات و روایات به این حقیقت تصریح شده است. قرآن کریم میفرماید: «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً¬ (طلاق/4)؛ هرکس که تقوای الهی پیشه کند، خداوند برای او محل خروج (از مشکلات) قرار میدهد.» «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ـ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ـ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى (لیل/5-7)؛ اما آنکه ]حق خدا را[ داد و پروا داشت و ]پاداش[ نیکوتر را تصدیق کرد، به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت.» حضرت علی(ع) فرمود: «هرکس که تقوا را پیشه سازد شداید و سختیها از او دور میشود؛ بعد از اینکه نزدیک شدهاند. تلخیها برایش شیرین میگردند، امواج مشکلات مـتـراکـم، در بـرابـرش شـکـافـتـه و پـراکـنـده میشوند و امور دشوار و دردناک برایش آسان میگردند.» از این آیات و روایات استفاده میشود که تقوا در حل مشکلات و غلبه بر سختیها به انسان کمک میکند. در منطق قرآن و معصومین(ع)، انسا متقی از سوی خدا به نیروی دفاعی خاصی مجهّز میشود که از حیث روانی و درونی و از حیث خارجی قدرت فائق آمدن بر مشکلات را به او میدهد. تقوا مانند ایمان آرامش را ارزانی داشته، شخصیت انسان را تحت سیطره قرار میدهد و با وصل او به قدرت لایزال الهی موجبات تأمین نیازها و رفع مشکلاتش را فراهم میکند. 3- رابطه تقوا و سلامتی: شاید برخی گمان کنند که تقوا چون امر قلبی و معنوی است، بنابراین هیچ ربطی به سلامتی جسم و روان ندارد. در حالی که تقوا هم داروی دردهای روحی و هم شفا و درمان امراض جسمی است. تقوا سبب ایجاد تعادل و هماهنگی بین قواست، چیزی که در تربیت دنبال آن هستیم و این تعادل موجب سلامت است. چنانکه طغیان غرایز که معلول بیتقوایی است عامل به هم خوردن تعادل قوا و بیماریهای روحی و جسمی میباشد. بیتقوایی چنانکه ضربات خطرناک بر روان آدمی وارد میکند ضربهای بزرگی بر جسم او نیز وارد میسازد. فسادهایی که در جهان به اصطلاح متمدن امروز رخ میدهد، نشان میدهد که فقدان معنویت و تقوا چقدر انسانها را از نظر روحی پست و از نظر جسمی مریض و ضعیف و از نظر اجتماعی، ذلیل و بیشخصیت نموده است. وجود صفات رذیله که ناشی از فقدان تقواست، علاوه بر روان در جسم نیز اثرات منفی میگذارد؛ مثلاً انسان حسود چون همیشه در فکر ضربه زدن به رقیب خود و انسان دنیاپرست در اندیشهی افزودن ثروت است، همیشه با غم و غصّه و اندوه زیاد، دست و پنجه نرم میکند و این امر دستگاه هاضمه را از انجام وظیفه باز میدارد، در نتیجه مقاومت بدن در برابر بیماریها ضعیف میگردد به گونهای که با اندک بیماری از پای میافتد. یکی از دانشمندان در مورد نقش «حسد» در ایجاد بیماریهای جسمی مینویسد: «حسادت، اندوه و احساسات ناموافق را از مغزتان برانید، اینها شیطانهای روحی هستند. فقط به برهم زدن نظم دماغی (مغزی) اکتفا نمیکنند، بلکه مایهی رشد سلولهای مسموم در بدن میشوند و در نتیجه مانع جریان خون میگردند. با سمومی که تولید میکنند، سلسلهی اعصاب را ضعیف میسازند و لطمه جبران ناپذیری به نشاط جسم وروح میزنند، امـیـد را از مـیـان مـیبـرنـد، هدفهای عالی را نابود میسازند و سطح استعداد مغز را پایین میآورند.» امّا فردی با تقوا، از رذایل که ریشهی بسیاری از امراض جسمی میباشد، به دور است و اعصابی آرام، قلبی مطمئن و در نتیجه روح و جسم سالم دارد. انسان متقی در فکر این نیست که کجا را ببرد و از کمال دیگران آتش حسد، حرص، طمع و بخل به جانش نمیافتد. افراط در شهوت جنسی یا غذا و لذتها، او را ضعیف و ناتوان نمیکند. حضرت علی(ع) دربارهی نقش تقوا در اصطلاح و بهبود روح و جسم میفرماید: «فان تقوی الله دواء داء قلوبکم و بصر عمی افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم و جلاء غشاء ابصارکم و امن فزع جاشکم و ضیاء سواد ظلمتکم؛ تقوای الهی دوای درد دلهای شماست، و باعث بینایی دلهای شما، و شفای امراض جسمهای تان، و زایل کنندهی فساد سینههای شما، و پاک کنندهی آلودگی جانهای تان، و روشنی بخش تاریکی دیدگان شما، و ایمنی بخش ناراحتیها و اضطرابهایتان و روشنگر تاریکیها و تیرگیهای شماست.» نیز آن حضرت فرموده: «الا و ان من صحة البدن، تقوی القلب آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تن، تقوای دل است.» 2- برترین لباس قرآن کریم دربارهی یکی دیگر از آثار تربیتی تقوا این تعبیر را دارد: «و لباس التقوی ذلک خیر (اعراف/26)؛ بهترین لباس، تقواست.» لباس ویژگیهای دارد که ذیلاً اشاره میشود: 1. بدن انسان را از گرما و سرما و دیگر عوامل خطرناک بیرونی حفظ میکند: «و جعل لکم سرابیل تقیکم الحرّ و سرابیل تقیکم بأسکم (نحل/81)؛ خلق کرد برای شما پیراهنهایی که شما را از گرما حفظ میکند و پیراهنهایی که شما را از ]خطرات و سختیهای[ جنگ نگه میدارد.» 2. زشتیها و ناپسندیهای بدن انسان را میپوشاند: «یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یواری سوءاتکم (اعراف/26)؛ ای فرزندان آدم! لباسی برای شما نازل کردیم که زشتیهای شما را میپوشاند.» 3. لباس مایهی زینت انسان است: «... و ریشا» (اعراف/26). قرآن کریم، زن و شوهر را هم لباس یکدیگر میداند: «هن لباس لکم و انتم لباس لهن...» (بقره/187). شاید سرّش این باشد که زن و شوهر نسبت به یکدیگر همان سه ویژگی را دارند: الف ـ یکدیگر را از انحرافات و آسیبهای اجتماعی، اخلاقی و مانند آن حفظ میکنند. ب ـ عیوب همدیگر را میپوشانند. ج ـ موجب زینت یکدیگر میشوند. با این همه هیچ لباسی همانند تقوا حافظ انسان نیست؛ زیرا تقوا که لباس معنوی است، انسان را از ناملایمات، زشتیها و ناپسندیهای معنوی و وسوسههای شیطانی حفظ میکند. قرآن کریم میفرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسّهم طائف من الشیطان تذکّروا (اعراف/201)؛ وقتی انسانهای با تقوا را از شیطان وسوسه و خیالی به دل فرا رسد، هماندم هشیار و متوجه میشوند. ]خدا را به یاد میآورند» حـضـرت امـیـر(ع) فـرمـوده: «من اتقی الله یتقی؛ کسی که تقوای الهی پیشه کند در امـان است.» نیز فرموده: «فانّ التقوی فی الیوم الحرز و الجنّة... ؛ تقوا امروز سپر است.» و این سپر انسان را در برابر گناهان و لغزشها، حفظ میکند. «الا فصونوها و تصوّنوا بها؛ آگاه باشید! تقوا را حفظ کنید و خویشتن را با تقوا حفظ نمایید.» این لباس با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، چون با حفظ انسان به واسطهی لباس تقوا، زمینه برای تکامل معنوی او مساعد و سعادت ابدی را نصیب میشود. چنان که هیچ زینتی همانند تقوا نیست. امیر مؤمنان(ع) فرموده: «ثوب التقی اشرف الملابس. جامهی تقوا با شرافتترین لباسهاست.» 5- همراهی خاصّه خدا: برخورداری از همراهی خاصّهی خداوند، از جمله آثاری است که برای تقوا در بعضی از آیات مطرح شده، خدای متعال فرموده: «و اتقوا الله و اعلموا انّ الله مع المتقین (بقره/194)؛ تقوای الهی پیشه کنید و بدانید که خدا با پروا پیشگان است.» «انّ الله مع الذین اتّقوا و الّذین هم مجنون (نحل/128)؛ خداوند با کسانی است که تقوا پیشه میکنند و کسانی که نیکوکارند.» البته معیّت و همراهی دو قسم است: 1. معیّت خاصّه 2. معیّت عامّه (قیّومی). قسم اوّل معیّت مختص اهل تقواست و دو آیهی فوق نیز به همین قسم معیّت اشاره دارد. اما قسم دوّم همگانی است، اختصاص به متقیان ندارد، چنانکه در این آیه شریفه بیان فرموده: «و هو معکم این ما کنتم و الله بما تعملون بصیر (حدید/4)؛ و او ]خدا[ با شماست هرجا که باشید. و ]بدانید[ خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست.» 6- قدرت روحی: قوت و قدرت روحی و معنوی از جمله آثار دیگر تربیتی تقواست. برخلاف تصور بعضی که افراد متقی را عنصری ضیعف و ناتوان میدانند، تقوا پیشگان در پرتو عنایت الهی و اعتماد به سلامت نفس و جان، افرادی نیرومند، مقتدر و شجاع و مقاوم میباشند. پیامبرگرامی اسلام(ص) فرموده: «من اتقی الله عاش قویاً و صار فی بلاد عدوّه آمنا. هرکس تقوای الهی داشته باشد، با نیرومندی و قدرت زندگی میکند و در سرزمین دشمن خود نیز امنیّت دارد.» پیشوای متقیان(ع) در نامهای خطاب به یکی از یارانش فرموده: «اوصیک و نفسی بتقوی من لایحل لک معصیته و لایرجی غیره و لا الغنی الا الله، فان من التقی الله عزّ و قوی... ؛ شما و خودم را سفارش میکنم، نسبت به کسی که نافرمانیاش سزاوار نیست و امیدی غیر از او نمیباشد و بینیازی جز او نیست، پروا داشته باشید؛ زیرا هرکس تقوای الهی را پیشه سازد، عزّت، قوت و قدرت مییابد.» به راستی کسی که به کمک ملکهی تقوا، نزدیکترین و دشمنترین دشمنانش (نفس امّاره) را مهار و کنترل کرده، معلوم است که فردی قدرتمند و قوی است. چنین فرد در برابر دشمنان خارجی و تهدیدات بیرونی هرگز ترس، ضعف و سستی ندارد. و به فرمایش پیامبر(ص): «با نیرومندی و قدرت زندگی میکند...». امیر مؤمنان فرموده: «القوی من قمع لذّته. کسی که لذّات و شهواتش را کنترل و مهار کرده، قوی است.» 7- تسلّط بر نفس: از آثار تربیتی تقوا، تسلّط بر نفس است. با توجه به غرایز و کششهای موجود در نفسِ انسان، تسلّط بر نفس برای حفظ انسانیت انسان و سیر صعودی او، لازم و ضروریست. انسان دشمنان زیادی دارد: شیطان، نفس اماره، افراد فاسد و رفیق ناباب همگی دشمنان معنوی انسان هستند؛ ولی طبق احادیث از همه بدتر و خطرناکتر نفس امّاره است و این نفس اگر مهار نشود همچون سیل بنیان کنی میماند که هیچ کس از آسیب آن در امان نخواهد بود. حضرت یوسف(ع) با آن همه طهارت نفس و قداست روان از نفس اماره به خدا پناه میبرد: «ان النفس لامارة بالسوء الاّ ما رحم ربّی (یوسف/53)؛ من خود را مبرّا نمیدانم، به درستی که نفس، انسان را به کار زشت وامیدارد مگر اینکه خدا رحم کند.» حضرت علی(ع) فرموده: «اقمعوا هذه النفوس، فانّها طلعة ان تطیعوها تزغ بکم الی شرّ غایة ( ؛ این نفسهای سرکش را مهار کنید که لجام گسیخته و خودسرند و اگر از آنها پیروی کنید، شما را به بدترین پرتگاه میافکنند.» پر واضح است آن چیزی که میتواند بشر را بر نفس امّاره مسلّط نماید، علم نیست؛ بلکه ایمان و تقواست. علم انسان را بر طبیعت مسلّط میکند. ایمان و تقوا انسان را بر نفسش غالب مینماید. دوری از گناهان و بیتوجهی به خواستههای نفس در انسان حالتی خاص پدید میآورد. و از نظر روحی، شخص را به پایهای میرساند که میتواند ولایت بر نفس امّاره پیدا کند. و اختیار آن را در دست بگیرد. تمام زحمات انبیای الهی برای این بوده است که نفس آدمی را به وسیلهی تقوا و بندگی حق تعالی مهار کنند و بشر را صاحب «نفس مطئنه» بنمایند. پیشوای متقیان(ع) فرموده: «اوصیکم عباد الله، بتقوی الله، فانها الزّمام و القوام، فتمسّکوا بوثائقها، و اعتصموا بحقائقها؛ ای بندگان خدا! شما را به پرهیزگاری سفارش میکنم، که عامل کنترل و مایهی استواری شماست، پس به رشتههای تقوا چنگ زنید، و به حقیقتهای آن پناه آورید.» چون تقوی از ابراز غلبه بر نفس است لذا امیر مؤمنان(ع) فرموده: «و انما هی نفسی اروضها بالتقوی؛ این نفس من است که با تقوا ریاضتش میدهم.» به وسیلهی تقوا میتوان چنگال سلطهی خطاها بر جان را کوتاه و خویشتن را از نیش گناه آزاد کرد: «الا و بالتقوی تقطع حمة الخطایا.» تقوا، نفس را از فرو رفتن در شبهات باز میدارد؛ «حجزته التقوی عن تقحّم الشبهات.» 8- آزادی: از دیگر آثار تقوا، آزادی و آزادگی است. تقوا در درجهی اول و مستقیم از ناحیهی اخلاقی و معنوی به انسان آزادی میدهد. از قید بندگی هوا و هوس آزاد میکند. در درجهی دوّم و غیر مستقیم در زندگی اجتماعی هم آزادی بخش است. بردگیها و بندگیهای اجتماعی نتیجهی رقیت معنوی است. مثلاً آن کس که بندهی پول، مقام، شهوت و... است نمیتواند از جهت اجتماعی آزاد زندگی کند. آزاد موضعگیری نماید و در برابر سرمایهدار متخلّف، بایستد. اما وقتی با نیروی تقوا از قید پول، مقام و... آزاد شد در اجتماع هم آزاد زندگی میکنند. داشتن آزادی معنوی و اجتماعی برای فردی که در مسیر کمال حرکت میکند، شرط لازم و ضروری است و این آزادی را تقوا به انسان میدهد. لذا امیر مؤمنان(ع) فرموده: «عتق من کل ملکة، آزادی از بند هر بندگی است.» گناه: وجود گناه از بزرگترین موانع در راه سیر و صعود انسان به سوی کمال است با وجود گناه، انسان نمیتواند پرواز کند و در عالم ملکوت سیر و صعود نماید. با تقوا این مانع از پیش پای انسان برداشته میشود. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله... و یغفر لکم ذنوبکم (احزاب/70و71)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوای الهی را پیشه کنید... تا خداوند گناهانتان را بیامرزد.»«و من یتق الله یکفّر عنه سیئاته (طلاق/4)؛ هرکس تقوا پیشه سازد، خداوند گناهانش را بپوشاند.» خلاصه گیری: تقوا و پاکی نفس موجب میشود تا انسان ملهم به الهامات الهی و معرفت اشراقی بشود در نتیجه همواره به سوی کمال مطلق در حرکت باشد.وتقوا مانند آفتابی است که گناهانی را که در وجود گنهکار یخ زده است، آب مینماید و از بین میبرد. هدف نهایی تربیت، رسیدن انسان به خداست و تقوا، از جمله آثارش همین است که موجب رسیدن متقی و اعمال او به خداست. خدای متعال فرموده است: «لن ینال الله لحومها و لادماؤها و لکن یناله التقوی منکم(حج/37)؛ گـوشـت و خـون آن ]قـربـانـی[ بـه خـدا نـمـیرسـد لکن تقوای شما به او میرسد.» تقوا چون امر قلبی است، لذا همیشه همراه صاحب خود خواهد بود. بنابراین، اگر تقوا به خدا میرسد، متّقی نیز به خدا میرسد و از این کمال بهرهمند میگردد. در رابطه با این اثر تقوا امیر المؤمنین(ع) فرموده: «لاعزّ اعزّ من التقوی؛ هیچ عزّتی عزیزتر از تقوا نیست.» عزّت چیست؟ راغب در معنای عزّت مینویسد: «حالة للانسان من ان یغلب من قولهم: ارض عزاز ای صلبة(عزت حالتی است که مانع مغلوب شدن انسان میشود از این جهت زمین سخت و غیر قابل نفوذ را «ارض عزاز» میگویند.» متقی بر اثر تقوا، حالتی پیدا میکند که مغلوب هوا و هوس نمیشود. چنانکه حضرت یوسف(ع) با فراهم بودن شرایط برای معصیت، دامن پاک خویش را آلوده نساخت و مغلوب وسوسههای درونی و بیرونی نشد. پس یکی دیگر از آثار تقوا این شد که ملکهی تقوا مایهی عزّت میشود. پینوشتها: قرآنکریم 1. نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، 2 آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، تهران ـ ایران، 1380. 3 فیض کاشانی، محسن، الوافی، چاپ اول، اصفهان ـ ایران، مکتبة الامام امیر المؤمنین(ع)، 1370. ج 1، ص 79. 4 فیومی، احمد، مصباح المنیر، ذیل ماده «لب». 5. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، چاپ دوم، قم ـ ایران، مؤسسه امام صادق، ج 1، ص 290. 6. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، بیتا، ج 1، ص 12، ح 8. 7. مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از همکاران، پیام قرآن، چاپ دوم، تابستان 1369، ج 1، صص 158-159. 8. مصباح المنیر، ج 2، صص 422-423. 9. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، قم ـ ایران، مکتب الاعلام الاسلامی، جمادی الآخر، 1404. .10 جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، چاپ چهارم، بیروت ـ لبنان، دار الکتاب العربی، 1418ه.ق، ص 90. 11. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، چاپ دوم، انتشارات جامعه مدرسین، 1363، ص 15. 12 مطهری، مرتضی، ده گفتار، چاپ سیزدهم، صص 46-47. 13. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، چاپ دوم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1408ه.ق، ج 11، ص 212 14 مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 23، ص 399. 15 طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 9، ص 70. 16. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، چاپ دوم، دفتر تبلیغات اسلامی، بهار 1371، ج 10، ص 634. 17 حاجی ده آبادی، محمد علی، درآمدی بر نظام تربیتی اسلام، چاپ اول، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1371، ص74. 18. رهبر، محمدتقی و محمد حسن رحیمیان، اخلاق و تربیت اسلامی، انتشارات سمت، 1380، صص 116 و 117. 19اخلاق و روانکاری، ص 140، به نقل از: آثار عبودیت و تقوا، تألیف: سهراب همت پور.شگیری از آسیب های واقعی روح و روان آدمی بررسی خواهد کرد.