راهکار های ایجاد امنیت روانی در قرآن

امنیت ، روانی ، قرآن، جامعه ، انسان ،

راهکار های ایجاد امنیت روانی در قرآن

امنیت ، روانی ، قرآن، جامعه ، انسان ،

نقش تقوا در سلامت جسم و روان


نقش تقوا در سلامت جسم و روان     

نوشته شده توسط مطهری شهرستانی 

 

اگرچه همه آموزه‏ها و تعالیم حیات‏بخش اسلام برای سلامت و سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع شده‏اند، اما به طور خاص، در دستورات دینی در بحث پیش‏گیری از ابتلا به آسیب‏های روحی و روانی، آموزه‏هایی وجود دارند که این مقاله، به صورت مختصر، به آن‏ها می‏پردازد؛ آموزه‏هایی چون: صبر، کار و تلاش، ورزش و تفریحات سالم، تقوا، توبه، و نقش هر یک از این آموزه‏ها در پیکلید واژه ها: تقوی ، سلامتی،روح، نفس، توبه، بهداشت، تفریح،ورزش کلیات: از آن زمان که بشر پا به عرصه

  وجود نهاد، دو عنصر «اختیار» و «تکلیف» با او همراه شدند. او به عالمی آمده که عالم تزاحم‏هاست و در این میان، مکلّف شده است که راه سعادت و تکامل خویش را با اختیار خود برگزیند و آن را طی کند و این راهی است مشحون از سختی‏ها و مسائل خلاف خواست و طبیعت او، او در این میدان، نیازمند نیروی مقاومت و ایستادگی و خود نگه‏داری در قبال چنین مسائلی است. این نیروی شگرفِ سعادت‏ساز همان «صبر» است که در سراسر زندگی بشر و در تمام عرصه‏ها در جهت رسیدن به کمال و سعادت ابدی، یار و مددکار اوست. انسان مؤمن و صابر واقعی از چیزهایی که بیشتر مردم از آن‏ها می‏ترسند ـ مانند مرگ، فقر و بیماری و گرفتارهای روزگار ـ نمی‏ترسد و چون مصایب روزگار را آزمایش الهی می‏داند و معتقد است که باید در برابرشان صبر کند، دارای توانایی زیادی در تحمّل گرفتاری‏هاست. به صورت کلی روی چند موضوع اساسی که درزمینه سلامت جسم وروان تاثیردارد مطرح میگردد.که عبارت از صبر،کاروتلاش سازنده ، ورزش وتفریح سالم ، تقوی وتوبه الف صبر: از این‏رو، یکی از راه‏های مواجهه با آسیب‏های روحی و روانی در سختی‏ها و مصیبت‏هایی که هر فرد ممکن است در زندگی آن‏ها را تجربه کند، بهره‏مندی از روحیه صبر و شکیبایی است؛ چرا که صبر علاوه بر آثار ارزشمندی که در زندگی دنیایی انسان دارد، پاداش بی‏حساب الهی را نیز به دنبال دارد. خداوند در قرآن، با بشارت‏های فراوان، انسان‏ها را به صبر دعوت می‏نماید و به آنان وعده پاداش بی‏حد و اندازه می‏دهد. صبر از آموزه‏های مهم سیره معصومان و اولیای الهی بوده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با تحمّل بیشترین سختی‏ها و صبر و بردباری در مواجهه با سختی‏ها و مصیبت‏ها و در برابر بی‏مهری‏ها و کینه‏توزی‏ها و دشمنی‏ها و جهالت‏های افراد، از این آموزه مهم الهی و دینی در سیره عملی خویش استفاده می‏کرد و حتی در مواجهه با سخنان جاهلانه و ستیزگرانه دیگران و شنیدن و تحمّل گفته‏ها و انتقادات آنان، بدی‏ها را نادیده می‏گرفت، بلکه با روی گشاده و چونان طبیبی دلسوز با آنان مواجه می‏شد. این شیوه الهی در سیره و اخلاق پیامبر چشمگیر است و صبر و شکیبایی ایشان نیز مانند دیگر اوصاف اخلاقی آن حضرت، عظیم و شایسته تعظیم می‏باشد. در سیره و روش پیامبر اکرم، که اسوه و مقتدای مؤمنان است، چنین آمده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به سخن دیگران گوش می‏داد و اگر هم سخن مخاطبی درست نبود، به رویش نمی‏آورد. رعایت این روش در پیامبر تا آنجا بود که منافقان آن را یک عیب می‏شمردند؛ می‏گفتند: پیامبر گوش شنوایی است و هرکس هرچه می‏گوید، گوش می‏کند. صبر و تحمّل پیامبر به دلیل لطف و بزرگواری و اغماض بود. 1. برخی از آثار صبر به طور کلی، مهم‏ترین اثر صبر و بردباری، تأمین سلامت جسم و روح انسان است؛ زیرا صبر انسان را از اقدام عجولانه و نامعقول بازمی‏دارد و او را به تعقل و تأمّل می‏کشاند و همین سبب می‏شود تا از بسیاری اقدامات، که ضررهای جسمی و روحی جبران‏ناپذیری دارند، پیش‏گیری نماید. صبر، انسان را نیرومند، قابل اعتماد و اتّکا برای خویشتن و دیگران می‏سازد. صبر برای ایمان به منزله سر است نسب به جسم. همان‏گونه که جسم بی‏سر، بقا و حیاتی نخواهد داشت، ایمان بی‏صبر نیز باقی نخواهد ماند. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صبر و استقامت را از جمله عوامل سلامت نفس می‏داند و نیز می‏فرماید: بر شما باد به صبر کردن. همانا صبر نسبت به ایمان، مانند سر نسبت به بدن است. و خیری نیست در بدنی که سر ندارد؛ همان‏گونه که خیری نیست در ایمان بدون صبر. امام علی(علیه‌السلام) عوامل بیماری نفس آدمی را در مکر، نیرنگ، بخل و حرص دانسته است و علامت صابر را در سه چیز می‏داند: اول آنکه کسل نشود؛ دوم آنکه آزرده خاطر نگردد؛ و سوم آنکه از خداوند - عزّ وجلّ - شکوه نکند؛ زیرا وقتی کسل شود، حق را ضایع می‏کند، و چون آزرده خاطر گردد شکر را بجا نمی‏آورد، و چون از پروردگارش شکایت کند در و واقع او را نافرمانی نموده است. 2. پیامدهای ناگوار بی‏صبری بی‏صبری پیامدهای ناگواری در روند زندگی فرد برجای می‏گذارد و آسیب‏های جسمی، روحی و روانی برای فرد و چه بسا دیگران در پی خواهد داشت. بی‏صبری منجر به درماندگی و تشدید تنیدگی‏زایی یک مصیبت می‏شود؛ مثلا، در مرگ یک عزیز، سختی و مصیب فقدان، از نظر روانی بزرگ‏تر جلوه می‏کند. امام علی(علیه‌السلام) می‏فرماید: «بی‏تابی هنگام مصیبت، باعث شدت یافتن آن می‏شود، و پایداری در برابر مصیبت، آن را از بین می‏برد.» از آثار صبر و شکیبایی، آن است که به دنبال صبر، حالت رضایت حاصل می‏شود و فرد را از نظر روانی، تسلیم و آماده مواجهه با هر حادثه ناگواری می‏کند، سختی آن را کاهش می‏دهد، بلکه گاهی سختی آن را به راحتی تبدیل می‏کند. اولیای الهی در بزرگ‏ترین مصیبت‏ها می‏فرمودند: ما جز نیکی و خوبی از خداوند ندیدیم. حالت رضایت باعث می‏شود که فرد مصیبت را در نظام تکوین، نیکو تلقّی کند و این برداشت، اندوه و اضطراب ناشی از مصیبت را کاهش می‏دهد و فرد را برای ادامه زندگی فعّال و آماده می‏کند. بنابراین، فرد باید بپذیرد که در دنیا آسایش و آرامش مطلق و زندگی بدون آسیب و گرفتاری برای هیچ‏کس فراهم نیست و هر فردی بهره‏ای از این مشکلات و گرفتاری‏ها دارد و اگر با بینش الهی به سختی‏ها و ناملایمات بنگرد، سختی‏های دنیا و آسیب‏های موجود (اگر بر اثر گناه و معصیت نباشند) زمینه رشد، کمال و زنده شدن جان آدمی را به همراه دارند؛ زیرا سختی‏ها سبب می‏شوند که زمینه یاد و نام خدا و توجه و توسّل به اولیای الهی بیشتر فراهم آید؛ هر لحظه آن توجه‏ها و توسّل‏ها غنیمت و موجب ارتباط با کمال مطلق خواهد بود؛ زیرا طبیعت انسان چنین است که در بلا و گرفتاری بیشتر متوجه نعمت‏ها و متذکر یاد خداوند است و در این صورت، فرد علاوه بر تلاش و کوشش برای رفع مشکل و آسیب، امیدوار به مدد الهی است؛ با مشکل و آسیب به وجود آمده، کنار می‏آید و قبول مشکل و کنار آمدن با آن، از بسیاری آسیب‏های دیگر و از وخامت اوضاع پیش‏گیری می‏نماید و در بهبود وضعیت روحی و روانی فرد مؤثر می‏باشد. درباره ویژگی‏های کنار آمدن با مشکلات گفته شده است: کنار آمدن مشتمل بر کوشش‏هایی از نوع اقدام عملی و درون‏روانی برای مهار (یعنی کنترل، تحمّل، کاهش یا به حداقل رساندن) مقتضیات درونی و محیطی و تعارض‏های میان آن‏هاست. و همان‏گونه که اشاره شد ـ صبر علاوه بر آثار متعددی که در زندگی دنیوی و اخروی انسان دارد، از چنین ویژگی‏هایی در شیوه کنار آمدن با مشکلات نیز برخوردار می‏باشد؛ زیرا هم در مهار و کنترل آسیب‏های روحی و روانی فرد را یاری می‏نماید و هم به فرد قدرت تحمّل بالایی می‏بخشد و در کاهش و یا به حداقل رساندن آسیب‏ها بسیار مؤثر است؛ در معنای صبر گفته شده است: صبر به معنای جلوگیری از جزع و بی‏تابی نفس در هنگام وقوع حوادث ناگوار است. بر اثر صبر، از یک سو، آدمی از حالت اضطراب به امنیت و آرامش درونی می‏رسد و از سوی دیگر، زبان را از شکوه و شکایت، و سایر اعضا را از عملکرد غیرمتعارف باز می‏دارد. اگر انسان تضادهای اجتماعی، که در زندگی با آن‏ها مواجه می‏شود، خویشتندار و صبور نباشد، گاهی نه تنها مشکل او برطرف نمی‏شود، بلکه پیچیده‏تر نیز می‏گردد. اگر فرد رفتار پرخاشگرانه کسی را با پرخاشگری پاسخ دهد، گاهی یک مسئله کوچک به معضلی بزرگ تبدیل می‏شود. تعالیم اسلامی در چنین شرایطی، انسان‏ها را به صبر و واکنش منطقی دعوت می‏کنند. در روایتی از امام صادق(علیه‌السلام) آمده است که «هر کس خشم خود را مهار کند، در حالی که اگر می‏خواست می‏توانست آن را اعمال کند، خداوند در روز قیامت او را کاملا راضی می‏سازد.» ب. کار و تلاش سازنده: یکی از آموزه‏های مهم و اساسی در بهداشت و سلامت روحی و روانی، فردی و اجتماعی، «اشتغال به کار و تلاش مفید و سازنده» است؛ همان‏گونه که یکی از مشکلات اساسی انسان در زندگی فردی و اجتماعی و از عوامل مهم بیماری‏های روانی، بی‏کاری و از کار افتادگی و یا انجام کار غیر مفید و بی ‏ثمر است. از این‏رو، در عصر حاضر، یکی از مهم‏ترین بحران‏های اجتماعی، که دولت‏ها و ملت‏ها را تهدید می‏کند و به بحران اساسی قرن حاضر تبدیل شده مسئله بی‏کاری قشر عظیم جوانان جویای کار است. بنا به گفته بعضی از صاحب‏نظران، در آینده خطر بی‏کاری به عنوان یک فاجعه بزرگ، جوامع را به اضمحلال و فروپاشی می‏کشاند. بی‏کاری تنها ضربه اقتصادی به فرد و جامعه نمی‏زند، بلکه ضرر و خطر بزرگ‏تر آن متوجه آسیب‏های روحی رفتاری در فرد است؛ زیرا فرد را از حیثیت و شخصیت واقعی و بهنجار خویش تنزّل می‏دهد، او را از خوش‏بختی و سعادت خویش محروم می‏سازد و سرمایه اصلی و اصیل انسان را به هدر می‏دهد. به قول سقراط: «کار سرمایه سعادت و خوش‏بختی است.» ولتر، نویسنده معروف، می‏نویسد: «هر وقت احساس می‏کنم که درد و رنج بیماری می‏خواهد مرا از پای درآورد به کار پناه می‏برم. کار بهترین درمان دردهای درونی من است». پاسکال می‏گوید: «مصدر کلیه مفاسد فکری و اخلاقی بی‏کاری است، و هر کشوری که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعی را رفع کند، باید مردم را به کار وادارد تا آرامش کلی در وجود افراد برقرار شود.» پاستور، دانشمند و مخترع معروف، گفته است: «بهداشت روانی انسان در آزمایشگاه و کتابخانه است». شاید به همین علت باشد، که در آزمایشگاه و در کتابخانه، انسان به کار و نیروی تفکر مشغول است و ناراحتی‏ها و گرفتاری‏ها مجال جولان در ذهن ندارند و از این‏رو، نمی‏توانند انسان را دچار بیماری روانی سازند. بررسی‏های روان‏پزشکی نیز این امر را ثابت کرده‏اند. اگر کار از روی علاقه و ذوق باشد و بخصوص شخص در آن تجربه قبلی داشته باشد، نوعی اعتماد و آرامش روانی به او می‏دهد. در این زمینه نیز آموزه‏های اسلامی و سیره معصومان(علیهم‌السلام) سرشار از تعالیمی ناب هستند، به حدّی که هیچ مکتب و مرامی به این اندازه به کار و تلاش با این نگرش تأکید نداشته‏اند. خداوند ملاک سعادت بشر را در ایمان و عمل صالح قرار داده است و ضرر و زیان خسارت ابدی را متوجه کسانی می‏داند که از ایمان و عمل ـ هر دو ـ برخوردار نباشند و نیز می‏فرماید: انسان بدون کار و کوشش، بهره‏ای ندارد. اسلام و آموزه‏های حیات‏بخش آن انسان را به سعی و تلاش و کوشش در جهت نیل به اهداف مادی و معنوی ترغیب می‏نماید و سستی و اهمال کاری را به شدت مذمت می‏کند، تا آنجا که سعی در کسب حلال و اداره مالی خانواده، جهاد در راه خدا محسوب می‏شود، فقر پدید آمده از بی‏کاری و تنبلی و سستی را منشأ بی‏ایمانی می‏داند و جزع و بی‏ثباتی در برابر مشکلات را نکوهش نموده، انسانِ منفعل و متأثر از رویدادها را فردی ضعیف و ناقص می‏شمارد. چه بسا افراد کاری که انجام می‏دهند ـ مثلا، از نقش خود به عنوان دانشجو، یا وقف کردن خود به یک حرفه ـ احساس هویّت نیرومندی می‏کنند؛ زیرا شغل وسیله‏ای است برای به وجود آمدن ایده‏های خلّاق، و شکوفا شدن استعدادها و توانایی‏ها، و چه بسا توانایی فرد در حمایت از خود و افراد تحت تکفّلش باعث ظهور عزّت نفس او شود؛ همان‏گونه که اتّکا به دیگران، به منظور حمایت مالی، جسمی و عاطفی، عزّت نفس را تهدید می‏کند. کار و تلاش رمز اصلی بقا و سرزندگی و بهداشت و سلامت جسمی و روانی فرد و جامعه است. مردمی که با تکیه بر توانمندی‏ها و ذخایر خداداد ملّی خویش، بر ضعف و فقر غلبه کرده‏اند، مایه خرسندی درونی، آرامش روحی، امنیت روانی و اجتماعی و اقتصادی و حتی امنیت سیاسی و نظامی و اقتدار ملّی خویش گشته‏اند. در مقابل بی‏کاری موجبات از دست دادن همه این مواهب و بلکه گرفتار شدن در دام آسیب‏های متعدد روحی و روانی را، هم برای فرد و هم برای جامعه در پی داشته است. از جمله پیامدهای شوم بی‏کاری، افسردگی، اضطراب و به دنبال آن، اعتیادهای خانمانسوز و تأخیر ازدواج و هزاران آسیب دیگری است که هر کدام داستان غم‏انگیزی دارد و متأسفانه آنچه امروزه کمتر مورد توجه عملی قرار می‏گیرد مسئله کار و تلاش و اشتغال‏آفرینی برای نسل جوان، این ذخایر و پشتوانه‏های اصلی جامعه ما، می‏باشد. اگرچه نمی‏توان گفت امروز روحیه راحت‏طلبی بر بسیاری افراد حاکم است، اما می‏توان گفت: بسیاری از افراد و بخصوص نسل جوان، از انجام کارهایی که مستلزم تلاش و سخت‏کوشی‏اند، کراهت دارند و طالب رفاه و راحتی با کم‏ترین زحمت هستند. و این خود نیز مشکلی است علاوه بر مشکلات اشتغال. اما با نگاهی به سیره معصومان:، درمی‏یابیم که سخت‏کوشی، تلاش و پرداختن به فعالیت‏های تولیدی از برجسته‏ترین ویژگی‏های این بزرگواران بوده است. آنان با این روش درس بزرگی و عزّت نفس به پیروان راستین خویش آموخته‏اند. نگاهی کوتاه به جنبه کار و تلاش در زندگی امیرالمؤمنین، علی (علیه‌السلام)، برترین آفریده خدا پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، نقش کار سازنده را بر پیش‏گیری از آسیب‏های فردی و اجتماعی و نیز تأمین بهداشت و سلامت روان به ما نشان می‏دهد. در اسلام، انسانی که صاحب حرفه است و از دست‏رنج خود، مخارج خانواده‏اش را تأمین می‏کند، جایگاه رفیعی دارد: چه جایگاهی بالاتر از محبوبیت نزد پروردگار؟! و به عکس، آنکه توان کارکردن دارد و مخارج خود را بر دیگری تحمیل می‏کند، ملعون خوانده شده است. کار و تلاش علاوه بر آثار مثبت روانی، از عوامل تربیت‏کننده انسان به شمار می‏روند. وقتی ابعاد گوناگون شخصیتی همچون امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را مورد مداقّه قرار می‏دهیم، ملاحظه می‏کنیم که ایشان در عین حال که زاهدترین فرد زمان خود است، فعّال‏ترین آن‏ها نیز هست. ایشان در عین آنکه بیشترین عبادت‏ها را در پیشگاه خدای خود دارد، ثمربخش‏ترین اوقات را نیز دارد و به قول شهید مطهّری، شخصیت علی(علیه‌السلام) شخصیتی است جامع‏الاضداد. وقتی خلوت شب فرامی‏رسد، هیچ عارفی به پای او نمی‏رسد؛ آن روح عبادت، که جذب حق و پرواز به سوی خداست، به شدت در او نمودار می‏شود. و روز که می‏شود، گویی این آدم، آن آدم نیست؛ با اصحابش که می‏نشیند، چنان چهره‏اش باز و خندان است که از جمله اوصافش این است که همیشه قیافه‏اش باز و شکفته است. به دلیل آنکه برای وصول به جایگاهی امن در آخرت، انسان چاره‏ای جز عبور همراه با سلامت و تعادل از دنیا ندارد، توجه به برخورد پیشوایان معصوم: با دنیا و نحوه معیشت آن‏ها برای الگوپذیری از آن اسوه‏های راستین لازم است. با توجه به اینکه دارالسلام و دارالقرار آخرت است، باید ببینیم حد تعادل و بهره‏مندی از دنیا در چیست؟ چگونه می‏توان به توصیه آیه شریفه «آخرت را برگزینید و بهره دنیایی خویش را نیز فراموش نکنید» نایل شد و بین دنیا و آخرت را جمع نمود؟ سیره علی(علیه‌السلام) به گویاترین شکل این معنا را بیان می‏کند. همان‏گونه که اشاره شد، امام علی(علیه‌السلام) در کلامی راهگشا، به همه کسانی که دغدغه بهره‏مندی مناسب، در عین اصالت دادن به آخرت را دارند، راه می‏نمایند: «مؤمن باید شبانه‏روز خود را سه قسم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگارش، و زمانی برای تأمین هزینه زندگی‏اش، و زمانی برای داشتن لذت‏های مطبوع و حلال». «خردمند را نشاید جز آنکه در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذت‏های حلال». نسبت به نوع کسب و کار، امام علی(علیه‌السلام) به کشاورزی و کشاورزان عنایت ویژه داشت. امام صادق(علیه‌السلام) در این‏باره می‏فرماید: «امیرالمؤمنین(علیه‌السلام ) همیشه به عمّال و کارمندانشان سفارش کشاورزان را می‏نمودند» خود حضرت نیز کشاورزی می‏کردند. از جمله آموزه‏های مهم دینی و سیره معصومان(علیهم‌السلام) این است که انسان در راه کسب و کار، سختکوش و مداومت و ازدیاد در تولید و انفاق داشته باشد و در مصرف شخصی، به حداقل‏ها قناعت نماید. روحیه تولید و کار و تلاش در سیره امام علی(علیه‌السلام) چنان است که تولید را برای ارتقای سطح معیشت مردم و از این طریق، هدایت و راهنمایی آنان به بندگی خداوند را می‏خواسته. ایشان با بیشترین تولید، کمترین استفاده شخصی را می‏نمودند؛ چنان که از ابن عبّاس نقل شده است: در زمان جنگ جمل، هنگامی که در منطقه «ذی‏قار» برای جمع‏آوری نیرو اردو زده بودیم، یک روز به خیمه امام رفتم، دیدم حضرت مشغول دوختن کفش خویش است. سلام کردم، امام (علیه‌السلام) جواب دادند، پرسیدند: ابن عبّاس! این نعلین وصله‏خورده چقدر می‏ارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد. امام(علیه‌السلام) فرمودند: «حکومت بر شما نزد من از این نعلین بی‏ارزش‏تر است، مگر آنکه حقی را برپا سازم یا باطلی را از میان بردارم.» امام(علیه‌السلام) در چند مورد، با اشاره به لباس خویش فرموده‏اند: «لباسی که بر تن من می‏بینید، توسط اهل خانه‏ام تهیه شده است.» از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است: «حضرت علی(علیه‌السلام) با بیل زدن، زمین را آباد ساخت و با درآمد خود، هزار برده آزاد نمود». درآمد محصول زراعی امام(علیه‌السلام) را چهل هزار دینار ذکر کرده‏اند که حضرت آن‏ها را به نیازمندان می‏بخشید. سخاوت و بخشندگی امام چنان بود که حتی معاویه، دشمن ایشان، هم به آن اعتراف نمود. کودکان بی‏سرپرست، گروهی بودند که امام(علیه‌السلام) به تأمین نیازهای مالی و روحی ایشان اهتمام خاصی داشت. شخصی به نام ابوالطفیل نقل نموده است: «امام علی(علیه‌السلام) را دیدم که یتیمان را فراخوانده بود و با عسل آن‏ها را پذیرایی می‏نمود، به گونه‏ای که بعضی از صحابه با دیدن این منظره گفتند: ای کاش ما هم یتیم بودیم!» امام باغ‏ها و نخلستان‏هایی را که ایجاد کرده بود، وقف استفاده نیازمندان نمود. این باغ‏ها متعدد و در مناطق متنوّعی بودند؛ همچون منطقه خیبر، ابی‏نیزر، بغیبغه و ارباحا. همچنین تعداد چاه‏هایی را که امام حفر و وقف نمودند، بیش از یکصد حلقه ذکر کرده‏اند. در کلامی منظوم، علی(علیه‌السلام)، ابرمرد عرصه زهد و سازندگی، درباره کار و عزّت نفس چنین سروده‏اند: «برای من سنگ‏کشی از قله‏های کوه آسان‏تر است از اینکه منّت دیگران به دوش کشم. به من می‏گویند: کسب و کار ننگ است، ولی من می‏گویم: ننگ این است که انسان از دیگران درخواست کند.» در شعر دیگری امام(علیه‌السلام) می‏فرمایند: «اگر می‏خواهی آزاد زندگی کنی، مثل برده زحمت بکش و آرزویت را از مال هرکس که باشد، قطع کن. نگو این کار مرا پست می‏کند؛ زیرا از مردم خواستن از هر چیز بیشتر ذلّت می‏آورد. وقتی از دیگران بی‏نیاز باشی، از همه مردم بلند قدرتر هستی». بنابر آنچه گذشت، فواید و آثار اشتغال مفید و سازنده را در بهداشت و آرامش روان و نقش آن را در پیش‏گیری از آسیب‏های فردی و اجتماعی و پیامدها و آسیب‏های بی‏کاری و یا کارهای زیانبار می‏توان به اختصار در امور ذیل برشمرد: 1- برخی از آثار مثبت کار مفید بر بهداشت روانی فرد احساس مفید بودن می‏کند. انسان با اشتغال به یک حرفه، خود را در معرض آزمون قرار می‏دهد؛ آزمونی که استعدادها و توانمندی‏های وی را باز می‏شناساند. قطعاً انسان تا وقتی به میدان عمل و کار پا نگذارد، حتی خودش هم نمی‏تواند استعدادهای خود را شناسایی کند. به وجود آورنده حس اعتماد و عزّت نفس در فرد است. در حین انجام کار است که انسان می‏تواند طعم شیرین موفقیت را بچشد. موفقیت، عامل بزرگ امیدبخش و پیش برنده، تنها هنگامی نصیب انسان می‏شود که خود را در معرض انجام مسئولیتی قرار دهد. شادی عمیق، که همان احساس رضایت‏مندی درونی است، وقتی نصیب انسان می‏شود که در انجام کار خود توفیق یابد. وقتی انسان عهده‏دار انجام کاری نباشد، گونه موفقیت و در پی آن، شادی برایش حاصل خواهد شد؟! موجب جلب توجه و اعتماد دیگران است. موجب ثبات شخصیت فرد می‏شود. 3. برخی از آثار زیان‏بار بی‏کاری در بیماری روانی احساس ناکارآمدی و غیر مفید بودن در فرد. از دست دادن اعتماد به نفس. بی‏ثباتی و ناپایداری شخصیت فرد. زمینه‏ساز رفتارهای نابهنجار فرهنگی و اجتماعی. یکی از زمینه‏های ارتکاب گناه و رفتارهای ناهنجار در انسان، بی‏کاری است. همچنین چون جسم و روح انسان دایم از طبیعت نیرو می‏گیرند، باید این نیرو را مصرف نمایند. کار بهترین راه مصرف صحیح این نیروست. امروزه هیچ‏کس منکر ارتباط بی‏کاری جوانان با گرایش آن‏ها به منکرات نیست. در اخلاق اسلامی، رقّت‏قلب یک فضیلت و قساوت قلب یک رذیلت است. بی‏کاری موجب قساوت قلب انسان می‏شود. بی‏کاری موجب آزادی یکی از نیروهای انسان به نام «قوّه تخیّل» می‏گردد. امام علی(علیه‌السلام) می‏فرماید: اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول می‏کند. ج. ورزش و تفریحات سالم اسلام و آموزه‏های متعالی آن از هیچ امری در جهت رشد و سازندگی و سلامتی انسان برای رسیدن به کمال مطلوب و سرمنزل مقصود کوتاهی نکرده‏اند؛ از پرورش جسم و سلامتی و تأمین نیازمندی‏های آن گرفته تا پرورش روح و سلامت روان آدمی، از ریاضت‏های شرعی در جهت بالندگی روح تا تمرین‏ها و ورزش‏های بدنی برای پرورش جسم و نشاط روانی حاصل از آن؛ زیرا ورزش به طور چشمگیر، مصرف اکسیژن را طی یک دوره زمانی طولانی افزایش می‏دهد؛ مانند پیاده‏روی، دویدن، شنا و دوچرخه‏سواری که اگر در تمام مدت زندگی، به طور منظّم صورت گیرند، ثمرات حایز اهمیتی در جهت سلامت و تندرستی به بار می‏آورند. ورزش به کاهش فشار خون بالا کمک می‏کند، بر کنترل وزن تأثیر فوق‏العاده‏ای دارد، مقدار کلسترول لیپوپروتئین با غلظت بالا را افزایش می‏دهد و سیستم قلبی و عروقی را تقویت می‏کند. سیره معصومان(علیهم‌السلام) و آموزه‏های حیات‏بخش آنان در این زمینه نیز هر انسان مدقّق و با انصافی را به کرنش در مقابل عظمت و همه جانبه‏نگری تعالیم دینی و سیره معصومان وامی‏دارند. ورزش را با نگاه ارزشی و به دلیل نشاط روحی و پرورش جسم در جهت خدمت برای خدا و بندگی او ـ جلّ و عزّ ـ انجام دادن، آثار جسمانی و روانی فراوانی به همراه دارد. البته ورزشی که وسیله خدمت‏رسانی بهتر برای بندگی خدا باشد مورد قبول و سفارش دین است، نه ورزشی که عامل سرگرمی و غفلت و فقط به عنوان اتلاف وقت و یا کسب جاه و مدال و مقام دنیایی باشد، که این خود مخرّب و بلکه عاملی است که بعدها فرد را نادم و دچار افسردگی می‏نماید؛ زیرا از استعداهای فکری و عقلی و رشد و بالندگی خویش در جهت کمال گامی برنداشته و عمر را به سرگرمی و تنها به پرورش اندام تلف نموده است. تنها برای پرورش اندام و یادگیری چند فن ورزشی، نباید سرمایه عظیم عمر را هزینه نمود. به دلیل آنکه تمام آموزه‏ها و دستورالعمل‏های دینی اهداف خاصی را دنبال می‏کنند که همان «بندگی خدا» و «رسیدن به مقام قرب الهی» و «شکوفا شدن تمامی استعدادهای انسان» است، تعالیم دینی در زمینه ورزش نیز از این ضابطه بیرون نیستند و ورزش برای پرورش روح و جسم انسان و زمینه‏ای برای رشد و شکوفایی بهتر انسان است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «به فرزندانتان شنا و تیراندازی بیاموزید» و نیز فرمودند: «پیاده‏روی بهترین دوا برای صفرا و سوداست» و نیز گفته شده است: «نگاه به مناظر طبیعی، از جمله آب و مناظر سبز طبیعت، موجب زدودن غم و اندوه از فرد و پدیدآمدن نشاط و خوش‏دلی در وی می‏شود»؛ زیرا به فرد آرمیدگی می‏بخشد. این آرمیدگی شیوه بسیار موفقی برای کمک به افراد در شرایط تنیدگی است. آرمیدگی به آنان کمک می‏کند که با تنیدگی کنار آیند و از اختلالات مربوط به آن پیش‏گیری نموده یا آن را کنترل کنند. به طور کلی، استفاده متعادل و معقول از لذت‏ها و تفریحات، مایه نشاط جسمی و روانی فرد می‏شود و بدین وسیله، شخص برای انجام وظایف فردی و اجتماعی و برخورد مناسب با فشارها، توانا می‏گردد. بنابراین، ورزش و تفریحات سالم نقش مؤثری، هم در بهداشت و سلامت جسمانی و روانی دارند و هم عاملی در جهت پیش‏گیری از آسیب‏های روحی و روانی فرد و جامعه هستند. اصولا یکی از علل فرسودگی زودرس جسمانی و روانی افراد، استفاده نکردن از تفریحات سالم است؛ زیرا مقتضای فعالیت و کار مداوم، وارد آمدن فشار جسمی و روحی بر فرد است. باید در کنار کار و تلاش روزمرّه، تقویت کننده‏هایی باشند که به فرد روحیه دهند و به او آرامش بخشند. این امور، که آن‏ها را «تفریحات سالم» می‏نامیم، دامنه گسترده‏ای دارند که از مصاحبت و شوخی با دوستان، تا ورزش و مسافرت و مانند آن را در برمی‏گیرد؛ مثلا، به بذله‏گویی در جمع سفارش شده است. پیشوایان اسلام نیز شوخی و بذله‏گویی داشته‏اند. اهمیت و تأثیر شوخی تا آنجاست که در روایتی این امر بر هر مؤمنی لازم دانسته شده است.لازم به یادآوری است که در تعالیم اسلام، شوخی تا حدّی مطلوب دانسته شده که موجب آزار کسی نگردد، گناهی به دنبال نداشته باشد و از حدّ معمول نیز تجاوز نکند. پیاده‏روی نیز از بهترین ورزش‏ها برای سلامت انسان است؛ ورزشی است که برای هر کس، با هر سن و سال، متناسب است و در همه فصول امکان‏پذیر است، ابزار و وسایل و مربّی و هزینه‏های گوناگون نمی‏خواهد و به راحتی انجام می‏پذیرد؛ زیرا پیاده‏روی عضلات و مفاصل را به کار انداخته، نرم می‏کند، جریان گردش را در آن‏ها بهتر می‏سازد، نیز در دفع فضولات و رساندن اکسیژن و غذا به اندام‏ها کمک می‏کند. پیاده‏روی تنفس را عمیق می‏کند و اکسیژن‏گیری را بهتر می‏گرداند و در نتیجه، تغذیه و تهویه همه بخش‏های بدن بهتر انجام می‏شود. تحقیقات نشان می‏دهند که ورزش در کنار آمدن با تنیدگی دو نقش اساسی ایفا می‏کند: 1. خستگی جسمی ناشی از رویدادهای تنیدگی‏زا را به حداقل می‏رساند. 2. خستگی عاطفی تجلّی یافته در زندگی فرد را نیز کاهش می‏دهد. در تعالیم دینی و روایات آمده است: خود را از مواهب حلال دنیا بی‏نصیب نسازید و با استفاده از لذت‏های دنیوی، خود را برای انجام تکالیف آماده نمایید. د. تقوا : «تقوا» همان پرهیز است و به کسی که امید درمان او هست، دستور پرهیز می‏دهند. اگر طبیب معالج از درمان کسی ناامید شد به او می‏گوید: هر غذایی که میل داری بخور، زیرا کار او از درمان گذشته است. قرآن کریم نیز به چنین کسانی می‏گوید: (اِعلمَلوا ما شِئتُم) (فصلت: 40) هرچه می‏خواهید بکنید، یعنی کار شما از درمان گذشته است. از مهم‏ترین آموزه‏های قرآنی، که در سیره علمی و عملی معصومان مورد تأکید قرار گرفته، آموزه «تقوا» است؛ زیرا از یک‏سو، می‏تواند تأمین‏کننده بهداشت و سلامت روانی باشد و از سوی دیگر، به عنوان عامل مهمی در پیش‏گیری از آسیب‏های روحی و روانی، مورد توجه قرار گیرد. اهمیت تقوا در همه زمینه‏های انسانی و بخصوص در بحث بهداشت، سلامت، امنیت، آرامش روح و روان آدمی و نیز پیش‏گیری از ابتلا و یا وخامت آسیب‏های روانی تا جایی است که گفته شده است: دعوت قرآن و همه انبیا و اوصیای به حقّ آنان، دعوت به «تقوا» است؛چه اینکه خداوند در قرآن فرموده است: اگر مردم دیاری اهل تقوا و پاک‏دامنی باشند، خداوند رحمت و برکات خویش را برآنان فرو می‏فرستد؛ یعنی بین ایمان و تقوا و نزول برکات الهی، که زندگی بدون مشکلات روحی و روانی از موارد برجسته برکات الهی است، تلازم وجودی، و بین ترک تقوا و قطع رحمت و برکات الهی و گرفتار شدن به آسیب‏ها تلازم عدمی برقرار است. در قرآن، معیار برتری و کرامت انسان، تقوا شمرده شده است. در صدر اسلام، بر پایه این معیار، بسیاری از تنگ‏دستان نیز توانستند از محرومیت ارزشی و اجتماعی رهایی یافته، ارزش واقعی خود را در جامعه بیابند. اسلام معیارهای ارزشی و نوع زندگی قومی، قبیله‏ای و ملّی‏گرایی را، که عامل تفرقه و تشتّت است، نپذیرفت و کوشید تا ایمان و تقوا و میوه آن آرامش در زندگی را به جای انگیزه‏های جاهلی در قلوب مردم جایگزین کند. پیامبر به گونه‏ای افراد قبایل را متحد کرد که وقتی ابوسفیان به آنان می‏نگریست، از اینکه قبایل متشتّت آنگونه متحد شده بود، شگفت‏زده می‏شد. البته اسلام ارتباط خویشاوندی را تضعیف نکرده است؛ چرا که همین ارتباط در میان کل جامعه، اگر بر اساس روابط الهی باشد، در بسیاری از موارد، مشکلات افراد را حل می‏کند. پیامبر فرمود: «نسبت خود را بشناسید تا آن اندازه که حسب خود را شناخته، با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشید.» و در حجه‌الوداع به مردم فرمود: «همه شما از نسل آدم هستید و حضرت آدم از خاک، و فضل و شرافت به عربی و عجمی بودن نیست، بلکه به تقوا و پرهیزگاری است.» و فرمود: «به نسبتتان افتخار نکنید، به عملتان افتخار کنید». علی(علیه‌السلام) نیز فرمود: «اگر بناست عصبیتی باشد، این عصبیت را در جهت کسب صفات عالی، انجام کارهای شایسته و امور نیکو به کار برید، تعصب را در جهت حفظ حقوق همسایگی، وفای به عهد و پیمان، و در جهت کسب نیکی‏ها و عصیان در مقابل اعمالی که موجب تکبّر است، به کار برید. این تعصّب را در راه خدا، به دست آوردن فضایل و خودداری از تجاوز، بزرگ شمردن قتل و انصاف داشتن در مقابل مردم، فروکش کردن خشم و دوری از فساد بر روی زمین قرار دهید.» در بیانات نورانی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آمده است: «تقوا سرامد همه فضایل اخلاقی است». آیه‌اللّه جوادی آملی می‏فرماید: کمتر آیه‏ای در قرآن تلاوت می‏شود که در صدر یا وسط یا ذیل آن، مسئله تقوا و اخلاق بازگو نشود؛ زیرا ریشه، ساقه و ثمره هر فضیلتِ خُلقی، تقواست؛ یعنی بعضی از مراحل تقوا ریشه، بعضی از مراحلش تنه، ساقه و شاخه و بخشی از مراحلش هم میوه است و بهترین میوه تقوا «آرامش و نشاط در زندگی» است. خداوند در قرآن کریم، هدف بسیاری از احکام را تحصیل تقوا و در پرتو آن طهارت و سلامت روح می‏داند. خدای سبحان در قرآن، پس از ذکر احکام وضو، غسل و تیمّم می‏فرماید: خدا می‏خواهد شما را تطهیر کند. اگر آب برای وضو یا غسل نیافتید، خدا به شما امر می‏کند که صورت‏ها و دست‏ها را به خاک بمالید تا پاک شوید. معلوم می‏شود که منظور طهارت بدنی محض نیست؛ زیرا روشن است انسانی که دست خاک آلوده به صورت می‏کشد، از گرد و غبار ظاهری پاک نمی‏شود، بلکه از رذایل اخلاقی همچون تکبّر و منیّت پاک می‏شود؛ چنانکه آلودگی گناه با وضو و غسل پاک نمی‏شود، بلکه با توبه و کفّاره تطهیر می‏گردد و احکام الهی برای تأمین این طهارت است. مراقبت و محافظت از روح، و خداوند را ناظر بر کارهای خویش دانستن بر اثر تقوا به وجود می‏آید و دیگر جایی برای تعدّی و نیرنگ و کوتاهی و سهل‏انگاری و آلوده شدن به گناه باقی نمی‏ماند. بسیاری از آسیب‏های روحی و روانی و ناهنجاری‏ها و بزه‏کاری‏ها بر اثر بی‏پروایی و نادیده گرفتن و بی‏توجه بودن به این واقعیت است که همه عالم و از جمله انسان و کارهای ظاهر و باطن انسان در محضر خداوند است. «تقوا» یعنی انجام آنچه مورد رضایت الهی است و پرهیز از هرگونه مسامحه؛ مثلا، در امر طبابت بیمار، متعهدانه و بر اساس تخصص لازم اقدام نماییم. حضرت امیر(علیه‌السلام) می‏فرماید: «کسی که به پزشکی اشتغال دارد، باید تقوای خدا پیشه کند و از خیرخواهی و کوشش دریغ نورزد.» و نیز می‏فرماید: «ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش می‏کنم، که زاد و توشه سفر قیامت است. تقوا توشه‏ای است که به منزل رساند، پناهگاهی است که ایمن می‏گرداند.» و فرمودند: «ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکست‏ناپذیر است، اما هرزگی و گناه خانه‏ای در حال فروریختن و خوارکننده است که از ساکنان خود دفاع نخواهد کرد، و کسی که بدان پناه برد در امان نیست. آگاه باشید! با پرهیزگاری، ریشه‏های گناهان را می‏توان برید، و با یقین می‏توان به برترین جایگاه معنوی دست‏رسی پیدا کرد. ای بندگان خدا! خدا را، خدا را، در حق نفس خویش که از همه چیز نزد شما گرامی‏تر و دوست داشتنی‏تر است.» بنابراین، تقوا همان پرهیز و پیش‏گیری است، و به کسی که امید درمان او هست، دستور تقوا می‏دهند. اگر طبیب معالج از درمان کسی ناامید شد، به او می‏گوید: هر غذایی که می‏خواهی بخور؛ زیرا کار او از درمان گذشته است. قرآن کریم نیز به چنین کسانی می‏گوید: «هر چه می‏خواهید بکنید»؛ یعنی کار شما از درمان گذشته است. چنین کسی در مقابل انبیای الهی می‏گوید: برای ما تفاوتی ندارد، چه ما را موعظه نمایید و چه موعظه ننمایید؛ ما گوش شنوا نداریم. از این‏رو، این توصیه‏ها و رهنمودهای دینی و الهی (سفارش به تقوا و پرهیزگاری) برای کسانی سودمند و اثربخش است که خود تصمیم و اراده خودسازی و تأمین سلامتی و اقدام برای پیش‏گیری از بروز ناملایمات و گرفتاری‏ها داشته باشند. ه توبه: از آموزه‏های مهم در پیش‏گیری برخی از آسیب‏های روانی و جلوگیری از وخامت آن، احساس ندامت و پشیمانی و تصمیم بر جبران و درمان آسیب و رجوع و بازگشت به لطف و رحمت خداوند است. «توبه» در لغت، به معنای رجوع است. وقتی بنده به مولای خود برمی‏گردد، می‏گویند توبه کرده است. خداوند در قرآن کریم به همه مؤمنان دستور توبه می‏دهد. نکته قابل توجه این است: همان‏گونه که در آسیب‏هایی که بر جسم وارد می‏شوند، تنها خود فرد آسیب دیده است که مستقیما احساس درد و رنج می‏کند و اطرافیان و دوستان از بی‏تابی و احساس درد او ناراحت و نگران هستند، در آسیب‏های روحی و روانی نیز چنین است؛ یعنی خود شخص در صورتی که دچار اختلال حواس نشده باشد، بیش از دیگران احساس درد و رنج می‏کند. برای نمونه، در آسیب‏هایی هم که به واسطه گناه به روح و جان آدمی وارد می‏شوند، بیشترین رنج و درد روانی را خود شخص متحمّل می‏شود و اولین بوی بد گناه را خود استشمام می‏کند، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خودتان را با استغفار و توبه معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند» اما اگر بر اثر تخریب قوای ادراکی، با اینکه در حال سوختن است، درد و آتش‏سوزی احساس ننماید، این بدترین حالاتی است که یک فرد آسیب دیده ممکن است به آن مبتلا شود؛ زیرا با اینکه بیمار و آسیب دیده است یا اصلا خود را بیمار نمی‏داند و یا آنچه را به آن مبتلا شده است آسیب جدّی قلمداد نمی‏کند و در این صورت، به فکر دارو و درمان نیست و از اقدام دیگران برای مداوای خود نیز جلوگیری می‏کند. از آثار توبه و بازگشت از گناه و معصیت و رجوع به رحمت و مغفرت الهی، یکی همین است که فرد اولا، قبول کرده که آسیب‏پذیر است و ثانیا، با رجوع و بازگشت، در صدد درمان است. توبه کمیّت و کیفیتی دارد. کمیّت توبه آن است که قرآن کریم به همه مؤمنان دستور آن را می‏دهد و کیفیتش عبارت است از: «نصوح»؛ یعنی خالص بودن که در این زمینه نیز قرآن کریم می‏فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید، با توبه خالصانه به سوی خدا بازگشت نمایید». بنابراین، اگر توبه فراگیر باشد و انسان از همه خلاف‏ها توبه کند و «نصوح» یعنی خالص باشد، آن‏گاه لغزش‏های گذشته بخشوده می‏شوند و توبه‏کننده به منزله انسان بی‏گناه است و در آرامش کامل به سر می‏برد؛ زیرا با توبه، دنباله گناه قطع می‏گردد. با توبه، انسان از عذاب به رحمت، از گناه به طاعت، و از توجه به غیر خدا به خدا باز می‏گردد. هنگامی که انسان متوجه می‏شود غفلت‏ها و گناه‏ها حجابی میان او و محبوبش ایجاده کرده و نمی‏تواند به او نزدیک شود و به سویش حرکت کند، وقتی متذکر می‏گردد که ظلمت بار گناه و لغزش بر دل و جانش آن‏چنان سایه افکنده است که هیچ پرتوی از نور حق بر آن نمی‏تابد و او تنگ دل و سنگ دل شده است که «فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ» (زمر: 22)، پشیمان می‏گردد، متألّم می‏شود و این آتش پشیمانی و تألّم سراسر وجودش را فرا می‏گیرد، شعله می‏کشد و شعله‏هایش فروزان و فروزان‏تر می‏شوند و این شراره‏ها تمامی آثار شوم، ریشه‏های گناه، پرده‏ها و حجاب‏ها را می‏سوزانند و خاکستر می‏کنند و دیواره‏های دل آدمی را همانند تنوری داغ، که شراره‏های آتش بر آن تابیده و آن را سفید کرده‏اند، آماده چسباندن خمیر ایمان می‏کنند. در واقع، توبه انقلاب است؛ انقلابی درونی، حرکتی در جان انسان تا آزاد گردد و به سوی حق سیر کند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‏فرماید: «پشیمانی از گناه توبه است» حضرت علی(علیه‌السلام) می‏فرماید: «پشیمانی بر خطاها همان طلب بخشش و آمرزش است.» و روایات دیگری نیز به همین مضمون بر این دلالت دارند که توبه همان آتش ندامت جانسوز است. گاهی انسان در صحنه قلب خود، نوعی گرفتگی مشاهده می‏کند؛ مثل اینکه ابری فضای دل را پوشانده است و نمی‏داند چگونه آن را بزداید. از این‏رو، به فکر می‏افتد تا در مزرعه یا در پارکی قدم بزند، در کنار رودی بنشیند و یا با دوست خود سخن بگوید. پس تصور می‏کند آن ابر، برطرف شده، در حالی که چنین نیست و آن ابر غلیظ گردیده و جلو دید او را گرفته است و دیگر تشخیص نمی‏دهد که در فضای تیره زندگی می‏کند. انسان تصور می‏کند با جلسات اُنس و فکاهیات، ابرزدایی یا غبارروبی می‏شود، در صورتی که چنین نیست. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‏فرماید: «من در هر روز هفتاد بار استغفار می‏کنم تا مبادا این ابرها فضای دل را بگیرند.» البته استغفار برای انسان کامل در حقیقت، دفع است، نه رفع. گفته شده است: توبه یعنی بازگشت و پشیمانی از حالت عصیان و عدم توازن روح به سوی آرامش، و اطمینان و امیدواری به رحمت الهی است که با شرایطش می‏تواند بیماری‏های روحی را درمان بخشد، و معالجه نماید و انسان را به حد کمال انسانیت برساند. آثار تربیتی تقوا: تأثیر تقوا در زندگی انسان بسیار وسیع و گسترده است. با توجه به آیات و روایاتی که در این باب آمده، می‌توان مجموع آثار تربیتی تقوا را به دو بخش دنیوی و اخروی تقسیم کرد. در این نوشته به آثار تربیتی دنیوی تقوا که بیشتر آنها فردی و برخی اجتماعی اسـت اشاره می‌شود: 1 ـ شکوفایی عقل یکی از آثار مهم تربیتی تقوا، رشد و شکوفایی، بصیرت و بینایی عقل است. در میان استعدادهای مخصوص انسان در درجه‌ی اول استعداد عقلانی اوست در نظام تربیتی اسلام، کشوفایی و پرورش این استعداد از اهمیت ویژه‌ای بر خور دار است. امیرالمؤمنین(ع)، رسالت تربیتی وفلسفه بعثت پیام آوران الهی را گشودن گنجینه‌ی عقل‌ها و هدایت انسان در پرتو آن دانسته و می‌فرماید: «و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدرة»خداوند پیام آوران خود را بر انگیخت تا گنجینه‌ی عقلها را استخراج کنند و نشانه های قدرت خداوندی را به آنها بنمایانند. نیز آن حضرت در توصیف انسان متقی و سالک به سوی خدا فرموده: «قد احیا عقله و امات نفسه»؛همانا خرد خود را زنده و نفس خویش را میرانده است. عقل گوهر گرانبهایی است که به فرمایش پشوایی موحدان: «عقل سفیر حق است. اصلاح کننده و به سامان آورنده‌ی هر امری است، سرچشمه‌ی خیر وخوبی است، سپهسالار لشکر خدای رحمان است.» و به فرمایش امام صادق(ع): «عقل آن چیزیست که خدای رحمان به سبب او عبادت و بهشت او کسب می‌شود» عقل ملاک تکلیف و ثواب و عقاب است، به وسیله‌ی آن حق از باطل، خیر از شر و راه از بیراهه تمیز داده می‌شود، از مهمترین ابزار برای صعود به مقام قرب الهی است. وجود همین ویژگی‌ها در عقل سبب شده که در مکتب تربیتی اسلام به پرورش این استعداد اهمّیت زیادی داده شود. عوامل مختلفی از جمله عامل تقوا باعث رشد و شکوفایی بصیرت و بینایی عقل اسـت. پـیـش از بـیـان کـیـفـیت رشـد و شـکـوفایی عـقـل بـه واسـطـه تـقـوا به ذکر امـوری می‌پردازیم: 2- موفقیت در برابر مشکلات: یکی دیگر از آثار تربیتی تقوا، رهایی از مشکلات و نجات از شدائد و سختی‌هاست. در بعضی از آیات و روایات به این حقیقت تصریح شده است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً¬ (طلاق/4)؛ هرکس که تقوای الهی پیشه کند، خداوند برای او محل خروج (از مشکلات) قرار می‌دهد.» «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ـ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ـ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى (لیل/5-7)؛ اما آنکه ]حق خدا را[ داد و پروا داشت و ]پاداش[ نیکوتر را تصدیق کرد، به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت.» حضرت علی(ع) فرمود: «هرکس که تقوا را پیشه سازد شداید و سختی‌ها از او دور می‌شود؛ بعد از اینکه نزدیک شده‌اند. تلخی‌ها برایش شیرین می‌گردند، امواج مشکلات مـتـراکـم، در بـرابـرش شـکـافـتـه و پـراکـنـده می‌شوند و امور دشوار و دردناک برایش آسان می‌گردند.» از این آیات و روایات استفاده می‌شود که تقوا در حل مشکلات و غلبه بر سختی‌ها به انسان کمک می‌کند. در منطق قرآن و معصومین(ع)، انسا متقی از سوی خدا به نیروی دفاعی خاصی مجهّز می‌شود که از حیث روانی و درونی و از حیث خارجی قدرت فائق آمدن بر مشکلات را به او می‌دهد. تقوا مانند ایمان آرامش را ارزانی داشته، شخصیت انسان را تحت سیطره قرار می‌دهد و با وصل او به قدرت لایزال الهی موجبات تأمین نیازها و رفع مشکلاتش را فراهم می‌کند. 3- رابطه تقوا و سلامتی: شاید برخی گمان کنند که تقوا چون امر قلبی و معنوی است، بنابراین هیچ ربطی به سلامتی جسم و روان ندارد. در حالی که تقوا هم داروی دردهای روحی و هم شفا و درمان امراض جسمی است. تقوا سبب ایجاد تعادل و هماهنگی بین قواست، چیزی که در تربیت دنبال آن هستیم و این تعادل موجب سلامت است. چنانکه طغیان غرایز که معلول بی‌تقوایی است عامل به هم خوردن تعادل قوا و بیماری‌های روحی و جسمی می‌باشد. بی‌تقوایی چنانکه ضربات خطرناک بر روان آدمی وارد می‌کند ضربه‌ای بزرگی بر جسم او نیز وارد می‌سازد. فسادهایی که در جهان به اصطلاح متمدن امروز رخ می‌دهد، نشان می‌دهد که فقدان معنویت و تقوا چقدر انسان‌ها را از نظر روحی پست و از نظر جسمی مریض و ضعیف و از نظر اجتماعی، ذلیل و بی‌شخصیت نموده است. وجود صفات رذیله که ناشی از فقدان تقواست، علاوه بر روان در جسم نیز اثرات منفی می‌گذارد؛ مثلاً انسان حسود چون همیشه در فکر ضربه زدن به رقیب خود و انسان دنیاپرست در اندیشه‌ی افزودن ثروت است، همیشه با غم و غصّه و اندوه زیاد، دست و پنجه نرم می‌کند و این امر دستگاه هاضمه را از انجام وظیفه باز می‌دارد، در نتیجه مقاومت بدن در برابر بیماری‌ها ضعیف می‌گردد به گونه‌ای که با اندک بیماری از پای می‌افتد. یکی از دانشمندان در مورد نقش «حسد» در ایجاد بیماری‌های جسمی می‌نویسد: «حسادت، اندوه و احساسات ناموافق را از مغزتان برانید، اینها شیطان‌‌های روحی هستند. فقط به برهم زدن نظم دماغی (مغزی) اکتفا نمی‌کنند، بلکه مایه‌ی رشد سلول‌های مسموم در بدن می‌شوند و در نتیجه مانع جریان خون می‌گردند. با سمومی که تولید می‌کنند، سلسله‌ی اعصاب را ضعیف می‌سازند و لطمه جبران ناپذیری به نشاط جسم وروح می‌زنند، امـیـد را از مـیـان مـی‌بـرنـد، هدف‌‌های عالی را نابود می‌سازند و سطح استعداد مغز را پایین می‌آورند.» امّا فردی با تقوا، از رذایل که ریشه‌ی بسیاری از امراض جسمی ‌می‌باشد، به دور است و اعصابی آرام، قلبی مطمئن و در نتیجه روح و جسم سالم دارد. انسان متقی در فکر این نیست که کجا را ببرد و از کمال دیگران آتش حسد، حرص، طمع و بخل به جانش نمی‌افتد. افراط در شهوت جنسی یا غذا و لذت‌ها، او را ضعیف و ناتوان نمی‌کند. حضرت علی(ع) درباره‌ی نقش تقوا در اصطلاح و بهبود روح و جسم می‌فرماید: «فان تقوی الله دواء داء قلوبکم و بصر عمی افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم و جلاء غشاء ابصارکم و امن فزع جاشکم و ضیاء سواد ظلمتکم؛ تقوای الهی دوای درد دل‌های شماست، و باعث بینایی دل‌های شما، و شفای امراض جسم‌های تان، و زایل کننده‌ی فساد سینه‌های شما، و پاک کننده‌ی آلودگی جان‌های تان، و روشنی بخش تاریکی دیدگان شما، و ایمنی بخش ناراحتی‌ها و اضطراب‌هایتان و روشنگر تاریکی‌ها و تیرگی‌های شماست.» نیز آن حضرت فرموده: «الا و ان من صحة البدن، تقوی القلب آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تن،‌ تقوای دل است.» 2- برترین لباس قرآن کریم درباره‌ی یکی دیگر از آثار تربیتی تقوا این تعبیر را دارد: «و لباس التقوی ذلک خیر (اعراف/26)؛ بهترین لباس، تقواست.» لباس ویژگی‌های دارد که ذیلاً اشاره می‌شود: 1. بدن انسان را از گرما و سرما و دیگر عوامل خطرناک بیرونی حفظ می‌کند: «و جعل لکم سرابیل تقیکم الحرّ و سرابیل تقیکم بأسکم (نحل/81)؛ خلق کرد برای شما پیراهن‌هایی که شما را از گرما حفظ می‌کند و پیراهن‌هایی که شما را از ]خطرات و سختی‌های[ جنگ نگه می‌دارد.» 2. زشتی‌ها و ناپسندی‌های بدن انسان را می‌پوشاند: «یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یواری سوءاتکم (اعراف/26)؛ ای فرزندان آدم! لباسی برای شما نازل کردیم که زشتی‌های شما را می‌پوشاند.» 3. لباس مایه‌ی زینت انسان است: «... و ریشا» (اعراف/26). قرآن کریم، زن و شوهر را هم لباس یکدیگر می‌داند: «هن لباس لکم و انتم لباس لهن...» (بقره/187). شاید سرّش این باشد که زن و شوهر نسبت به یکدیگر همان سه ویژگی را دارند: الف ـ یکدیگر را از انحرافات و آسیب‌های اجتماعی، اخلاقی و مانند آن حفظ می‌کنند. ب ـ عیوب همدیگر را می‌پوشانند. ج ـ موجب زینت یکدیگر می‌شوند. با این همه هیچ لباسی همانند تقوا حافظ انسان نیست؛ زیرا تقوا که لباس معنوی است، انسان را از ناملایمات، زشتی‌ها و ناپسندی‌های معنوی و وسوسه‌های شیطانی حفظ می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسّهم طائف من الشیطان تذکّروا (اعراف/201)؛ وقتی انسان‌های با تقوا را از شیطان وسوسه و خیالی به دل فرا رسد، هماندم هشیار و متوجه می‌شوند. ]خدا را به یاد می‌آورند» حـضـرت امـیـر(ع) فـرمـوده: «من اتقی الله یتقی؛ کسی که تقوای الهی پیشه کند در امـان است.» نیز فرموده: «فانّ التقوی فی الیوم الحرز و الجنّة... ؛ تقوا امروز سپر است.» و این سپر انسان را در برابر گناهان و لغزش‌ها، حفظ می‌کند. «الا فصونوها و تصوّنوا بها؛ آگاه باشید! تقوا را حفظ کنید و خویشتن را با تقوا حفظ نمایید.» این لباس با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، چون با حفظ انسان به واسطه‌ی لباس تقوا، زمینه برای تکامل معنوی او مساعد و سعادت ابدی را نصیب می‌شود. چنان که هیچ زینتی همانند تقوا نیست. امیر مؤمنان(ع) فرموده: «ثوب التقی اشرف الملابس. جامه‌ی تقوا با شرافت‌ترین لباس‌هاست.» 5- همراهی خاصّه خدا: برخورداری از همراهی خاصّه‌ی خداوند، از جمله آثاری است که برای تقوا در بعضی از آیات مطرح شده، خدای متعال فرموده: «و اتقوا الله و اعلموا انّ‌ الله مع المتقین (بقره/194)؛ تقوای الهی پیشه کنید و بدانید که خدا با پروا پیشگان است.» «انّ الله مع الذین اتّقوا و الّذین هم مجنون (نحل/128)؛ خداوند با کسانی است که تقوا پیشه می‌کنند و کسانی که نیکوکارند.» البته معیّت و همراهی دو قسم است: 1. معیّت خاصّه 2. معیّت عامّه (قیّومی). قسم اوّل معیّت مختص اهل تقواست و دو آیه‌ی فوق نیز به همین قسم معیّت اشاره دارد. اما قسم دوّم همگانی است، اختصاص به متقیان ندارد، چنانکه در این آیه شریفه بیان فرموده: «و هو معکم این ما کنتم و الله بما تعملون بصیر (حدید/4)؛ و او ]خدا[ با شماست هرجا که باشید. و ]بدانید[ خدا به آنچه انجام می‌دهید، بیناست.» 6- قدرت روحی: قوت و قدرت روحی و معنوی از جمله آثار دیگر تربیتی تقواست. برخلاف تصور بعضی که افراد متقی را عنصری ضیعف و ناتوان می‌دانند، تقوا پیشگان در پرتو عنایت الهی و اعتماد به سلامت نفس و جان، افرادی نیرومند، مقتدر و شجاع و مقاوم می‌باشند. پیامبرگرامی اسلام(ص) فرموده: «من اتقی الله عاش قویاً و صار فی بلاد عدوّه آمنا. هرکس تقوای الهی داشته باشد، با نیرومندی و قدرت زندگی می‌کند و در سرزمین دشمن خود نیز امنیّت دارد.» پیشوای متقیان(ع) در نامه‌ای خطاب به یکی از یارانش فرموده: «اوصیک و نفسی بتقوی من لایحل لک معصیته و لایرجی غیره و لا الغنی الا الله، فان من التقی الله عزّ و قوی... ؛ شما و خودم را سفارش می‌کنم، نسبت به کسی که نافرمانی‌اش سزاوار نیست و امیدی غیر از او نمی‌باشد و بی‌نیازی جز او نیست، پروا داشته باشید؛ زیرا هرکس تقوای الهی را پیشه سازد، عزّت، قوت و قدرت می‌یابد.» به راستی کسی که به کمک ملکه‌ی تقوا، نزدیک‌ترین و دشمن‌ترین دشمنانش (نفس امّاره) را مهار و کنترل کرده، معلوم است که فردی قدرتمند و قوی است. چنین فرد در برابر دشمنان خارجی و تهدیدات بیرونی هرگز ترس، ضعف و سستی ندارد. و به فرمایش پیامبر(ص): «با نیرومندی و قدرت زندگی می‌کند...». امیر مؤمنان فرموده: «القوی من قمع لذّته. کسی که لذّات و شهواتش را کنترل و مهار کرده، قوی است.» 7- تسلّط بر نفس: از آثار تربیتی تقوا، تسلّط بر نفس است. با توجه به غرایز و کشش‌های موجود در نفسِ انسان، تسلّط بر نفس برای حفظ انسانیت انسان و سیر صعودی او، لازم و ضروریست. انسان دشمنان زیادی دارد: شیطان، نفس اماره، افراد فاسد و رفیق ناباب همگی دشمنان معنوی انسان هستند؛ ولی طبق احادیث از همه بدتر و خطرناک‌تر نفس امّاره است و این نفس اگر مهار نشود همچون سیل بنیان کنی می‌ماند که هیچ کس از آسیب آن در امان نخواهد بود. حضرت یوسف(ع) با آن همه طهارت نفس و قداست روان از نفس اماره به خدا پناه می‌برد: «ان النفس لامارة بالسوء الاّ ما رحم ربّی (یوسف/53)؛ من خود را مبرّا نمی‌دانم، به درستی که نفس، انسان را به کار زشت وامی‌دارد مگر اینکه خدا رحم کند.» حضرت علی(ع) فرموده: «اقمعوا هذه النفوس، فانّها طلعة ان تطیعوها تزغ بکم الی شرّ غایة ( ؛ این نفس‌های سرکش را مهار کنید که لجام گسیخته و خودسرند و اگر از آنها پیروی کنید، شما را به بدترین پرتگاه می‌افکنند.» پر واضح است آن چیزی که می‌تواند بشر را بر نفس امّاره مسلّط نماید، علم نیست؛ بلکه ایمان و تقواست. علم انسان را بر طبیعت مسلّط می‌کند. ایمان و تقوا انسان را بر نفسش غالب می‌نماید. دوری از گناهان و بی‌توجهی به خواسته‌های نفس در انسان حالتی خاص پدید می‌آورد. و از نظر روحی، شخص را به پایه‌ای می‌رساند که می‌تواند ولایت بر نفس امّاره پیدا کند. و اختیار آن را در دست بگیرد. تمام زحمات انبیای الهی برای این بوده است که نفس آدمی را به وسیله‌ی تقوا و بندگی حق تعالی مهار کنند و بشر را صاحب «نفس مطئنه» بنمایند. پیشوای متقیان(ع) فرموده: «اوصیکم عباد الله، بتقوی الله، فانها الزّمام و القوام، فتمسّکوا بوثائقها، و اعتصموا بحقائقها؛ ای بندگان خدا! شما را به پرهیزگاری سفارش می‌کنم، که عامل کنترل و مایه‌ی استواری شماست، پس به رشته‌های تقوا چنگ زنید، و به حقیقت‌های آن پناه آورید.» چون تقوی از ابراز غلبه بر نفس است لذا امیر مؤمنان(ع) فرموده: «و انما هی نفسی اروضها بالتقوی؛ این نفس من است که با تقوا ریاضتش می‌‌دهم.» به وسیله‌ی تقوا می‌توان چنگال سلطه‌ی خطاها بر جان را کوتاه و خویشتن را از نیش گناه آزاد کرد: «الا و بالتقوی تقطع حمة الخطایا.» تقوا، نفس را از فرو رفتن در شبهات باز می‌دارد؛ «حجزته التقوی عن تقحّم الشبهات.» 8- آزادی: از دیگر آثار تقوا، آزادی و آزادگی است. تقوا در درجه‌ی اول و مستقیم از ناحیه‌ی اخلاقی و معنوی به انسان آزادی می‌دهد. از قید بندگی هوا و هوس آزاد می‌کند. در درجه‌ی دوّم و غیر مستقیم در زندگی اجتماعی هم آزادی بخش است. بردگی‌ها و بندگی‌های اجتماعی نتیجه‌ی رقیت معنوی است. مثلاً آن کس که بنده‌ی پول، مقام، شهوت و... است نمی‌تواند از جهت اجتماعی آزاد زندگی کند. آزاد موضع‌گیری نماید و در برابر سرمایه‌دار متخلّف، بایستد. اما وقتی با نیروی تقوا از قید پول، مقام و... آزاد شد در اجتماع هم آزاد زندگی می‌کنند. داشتن آزادی معنوی و اجتماعی برای فردی که در مسیر کمال حرکت می‌کند، شرط لازم و ضروری است و این آزادی را تقوا به انسان می‌دهد. لذا امیر مؤمنان(ع) فرموده: «عتق من کل ملکة، آزادی از بند هر بندگی است.» گناه: وجود گناه از بزرگترین موانع در راه سیر و صعود انسان به سوی کمال است با وجود گناه، انسان نمی‌تواند پرواز کند و در عالم ملکوت سیر و صعود نماید. با تقوا این مانع از پیش پای انسان برداشته می‌شود. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله... و یغفر لکم ذنوبکم (احزاب/70و71)؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، تقوای الهی را پیشه کنید... تا خداوند گناهان‌تان را بیامرزد.»«و من یتق الله یکفّر عنه سیئاته (طلاق/4)؛ هرکس تقوا پیشه سازد، خداوند گناهانش را بپوشاند.» خلاصه گیری: تقوا و پاکی نفس موجب می‌شود تا انسان ملهم به الهامات الهی و معرفت اشراقی بشود در نتیجه همواره به سوی کمال مطلق در حرکت باشد.وتقوا مانند آفتابی است که گناهانی را که در وجود گنهکار یخ زده است، آب می‌نماید و از بین می‌برد. هدف نهایی تربیت، رسیدن انسان به خداست و تقوا، از جمله آثارش همین است که موجب رسیدن متقی و اعمال او به خداست. خدای متعال فرموده است: «لن ینال الله لحومها و لادماؤها و لکن یناله التقوی منکم(حج/37)؛ گـوشـت و خـون آن ]قـربـانـی[ بـه خـدا نـمـی‌رسـد لکن تقوای شما به او می‌رسد.» تقوا چون امر قلبی است، لذا همیشه همراه صاحب خود خواهد بود. بنابراین، اگر تقوا به خدا می‌رسد، متّقی نیز به خدا می‌رسد و از این کمال بهره‌مند می‌گردد. در رابطه با این اثر تقوا‌ امیر المؤمنین(ع) فرموده: «لاعزّ اعزّ من التقوی؛ هیچ عزّتی عزیزتر از تقوا نیست.» عزّت چیست؟ راغب در معنای عزّت می‌نویسد: «حالة للانسان من ان یغلب من قولهم: ارض عزاز ای صلبة(عزت حالتی است که مانع مغلوب شدن انسان می‌شود از این جهت زمین سخت و غیر قابل نفوذ را «ارض عزاز» می‌گویند.» متقی بر اثر تقوا، حالتی پیدا می‌کند که مغلوب هوا و هوس نمی‌شود. چنانکه حضرت یوسف(ع) با فراهم بودن شرایط برای معصیت، دامن پاک خویش را آلوده نساخت و مغلوب وسوسه‌های درونی و بیرونی نشد. پس یکی دیگر از آثار تقوا این شد که ملکه‌ی تقوا مایه‌ی عزّت می‌شود. پی‌نوشت‌ها: قرآنکریم 1. نهج البلاغه، ترجمه‌ی محمد دشتی، 2 آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، تهران ـ ایران، 1380. 3 فیض کاشانی، محسن، الوافی، چاپ اول، اصفهان ـ ایران، مکتبة الامام امیر المؤمنین(ع)، 1370. ج 1، ص 79. 4 فیومی، احمد، مصباح المنیر، ذیل ماده «لب». 5. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، چاپ دوم، قم ـ ایران، مؤسسه امام صادق، ج 1، ص 290. 6. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، بی‌تا، ج 1، ص 12، ح 8. 7. مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از همکاران، پیام قرآن، چاپ دوم، تابستان 1369، ج 1، صص 158-159. 8. مصباح المنیر، ج 2، صص 422-423. 9. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، قم ـ ایران، مکتب الاعلام الاسلامی، جمادی الآخر، 1404. .10 جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، چاپ چهارم، بیروت ـ لبنان، دار الکتاب العربی، 1418ه‍.ق، ص 90. 11. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، چاپ دوم، انتشارات جامعه مدرسین، 1363، ص 15. 12 مطهری، مرتضی، ده گفتار، چاپ سیزدهم، صص 46-47. 13. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، چاپ دوم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1408ه‍.ق، ج 11، ص 212 14 مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 23، ص 399. 15 طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 9، ص 70. 16. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، چاپ دوم، دفتر تبلیغات اسلامی، بهار 1371، ج 10، ص 634. 17 حاجی ده آبادی، محمد علی، درآمدی بر نظام تربیتی اسلام، چاپ اول، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1371، ص74. 18. رهبر، محمدتقی و محمد حسن رحیمیان، اخلاق و تربیت اسلامی، انتشارات سمت، 1380، صص 116 و 117. 19اخلاق و روانکاری، ص 140، به نقل از: آثار عبودیت و تقوا، تألیف: سهراب همت پور.ش‏گیری از آسیب‏ های واقعی روح و روان آدمی بررسی خواهد کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.